«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین

کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه‌ی دیار قدس شویم. (شهید آوینی)

تبلیغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

آخرین نظرات

مدتی هست که به مطالعه زندگی‌نامه علما و دانشمندان روی آوردم...  از علمای طراز اول شیعه و متفکران مهم غرب

در این سو مستندهای جالبی تماشا کردم از جمله آیت الله انصاری همدانی که ابتدا با عرفان موافق نبودند اما در اثر مجالست با یک اهل دل حال ایشان تغییر میکند و ... .

همچنین رویکرد شهید صدر که به طور ویژه در کتاب «اعتقاد ما» که از زاویه علوم تجربی و فیزیک به اثبات خداوند پرداخته‌اند کم نظیر بود.

آیت الله انصاری همدانی

.

.

.

در آن سو هم افرادی برخورد کردم که کارها و اکتشافات عجیبی رقم زده‌اند که به سه نفر بسنده می‌کنم:

اولی کانتور که در مورد مفهوم بی‌نهایت در ریاضیات تحقیق کرد.

دومی گودل که با نظریاتش در بنیان های ریاضیات موجب تحول شد.

و سومی هم گروتندیک که به ارائه یک نقل قولش بسنده میکنم:

اکتشاف امتیاز کودکی

هر سه ریاضیدان تأثیر فعالیهای علمی‌شان بسیار قابل توجه است و قصد ندارم به شذوذات و بعضا حرفها و حالات غیر عادی بپردازم و اگر کمی در اینترنت بگردین شرح حالشان را خواهید یافت و اینکه با درجاتی از اختلالات و نوسانات روحی-روانی عمرشان پایان یافت؛ و بیش از هرچیز ابعاد پیچیده نفس انسان برایم برجسته شد. خصوصا فرد سوم که نوشته‌اند در مخالفت با بودجه های نظامی ihes استعفا یا انصراف داد...!

شازده کوچولو


حدیث نوشت:

وَ قَالَ الْبَاقِرُ ع‏لیه السّلام الرُّوحُ عِمَادُ الدِّینِ‏ وَ الْعِلْمُ‏ عِمَادُ الرُّوحِ وَ الْبَیَانُ عِمَادُ الْعِلْمِ‏.

(بحار الانوار ج 1 باب فرض العلم ص 54)
امام باقر سلام الله علیه، به تعبیری یک پلکان برای رسیدن به معنویت دینی ترسیم نموده‌اند:

بیان، پایه‌ی علم است. علم پایه روح است. روح ،پایه‌ی دین است.

منظور از بیان را از خود آیات قرآن شاید بتوان تا حدودی درک کرد. منظور از دین هم برداشتم این است که صرفا باید و نباید ها یا احکام فقهی نیست، هست و نیست‌ها و عقاید و حتی فطریات را نیز شامل می‌شود.

همیشه دقت و مراقبت میخواد که کجای این پلکان قرار داریم؟ در حال صعود هستیم یا نزول؟

‌ ‌
۱۴ تیر ۹۸ ، ۲۲:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

لینک مستند کامل به وقت جام در مورد ویتنام از آپارات:

http://yon.ir/jamvietnam

جدّا فکر میکنم به خاطر دقیقه 19 تا 22 از مستند، یک عذرخواهی تاریخی لازمه... . نه تنها این موضوع بلکه به خاطر تمام تغییر ندادن ظلم‌های آشکار که مرتکب شدم و یا بقیه(به ویژه خواص) در جامعه مرتکب شده‌اند، باید توبه‌ی مذهبی و اقتصادی و تا حدودی سیاسی کنم.

پشیمانی


حاشیه نوشت:

قَالَ عَلِیٌّ (علیه السّلام) أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یُعَذِّبُ الْعَامَّةَ بِذَنْبِ الْخَاصَّةِ إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْکَرِ سِرّاً مِنْ غَیْرِ أَنْ تَعْلَمَ الْعَامَّةُ فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْکَرِ جِهَاراً فَلَمْ یُغَیِّرْ ذَلِکَ الْعَامَّةُ اسْتَوْجَبَ الْفَرِیقَانِ الْعُقُوبَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمود: ای مردم؛ هنگامی که خواص، منکَری را پنهانی و بدون آنکه عوام بفهمند انجام دهند ، خدای عزّ و جلّ عوام را به گناه خواص عذاب نمی‌کند. ولی هنگامی که خواص، منکری را آشکارا انجام دهند و عوام، آن را دگرگون نسازند، هر دو گروه مستحق عقوبتی از جانب خدا می‌شوند.

.    بحارالانوار، ج‏97، ص 78 – 79

‌ ‌
۲۵ دی ۹۷ ، ۲۰:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

جامعیت افکار مرحوم شاه آبادی واقعاً یک سندی برای عرفان است... ببینید گاهی افرادی عارف می شوند و تبدیل می شوند به یک زاهد منزوی صوفی منش؛ خوب این نشان این است که عرفان آنها درست نیست و از دریچه درستی به حقایق زمان نگاه نمی کنند. اگر این طور درست بود، پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی بن ابی طالب (علیه السلام) این کار را می کردند.
آدم تعجب می کند از شخصی مثل ایشان که نقطه اساسی او عرفان است. ایشان در یکی از سخنرانی هایشان، وقتی که می خواهند انتقاد بکنند از وضع کشور (توجه کنید که این حرف، حرف یک عالم عارف غیر دنیایی است) به مردم می گویند: وضع ما مسلمانان این جوری است که ما پنبه مان را می فروشیم به خارجی ها یک من شش قرآن، و محصول پنبه را از آنها می خریم یک من ششصد تومان. حالا عدد هم همین جوری بوده یا نه نمی دانم. شاید خواستند تقارنی داشته باشد. بعد گفتند: چرا مسلمانان باید در صنعت عقب باشند که این جوری اتفاق بیفتد؟ و چرا ما باید این طوری باشیم.
بعضی ها به ایشان می گفتند که این چه حرفی است که شما می زنید.اینها مثل عمله ی ما هستند که پنبه ما را می گیرند و بعد، از آن لباس درست می کنند و به ما بر می گردانند! ایشان تقبیح می کند حرف آنها را و می گوید این چه حرفی است که شما می زنید؟ دنیای اسلام باید این جوری ثروتش را از دست بدهد؟ ببنید، ایشان توی عرفان پیشرفت مادی را هم می بیند، زندگی عادی را هم می بیند(97).
آیة الله شاه آبادی حدود هفتاد سال پیش کتاب شذرات المعارف را نوشتند و در مقدمه این کتاب مرقوم فرمودند: بعضی افراد تصور می کنند اروپایی ها نوکران ما هستند و می گویند آنها زحمت تصور می کنند بهره برداری می کنیم! ولی توجه ندارند که آنها مثلا پشم را از ما 10 قران می خرند و به خود ما متری 50 قران می فروشند. پنبه را خرواری 50 تومان می خرند و متری 50 تومان می فروشند. این استثمار و استعمار غرب است. ما باید خودمان زحمت بکشیم. با دسترنج خودمان لباس تهیه کنیم و مایحتاجمان را به دست آوریم، نه آن که نیازمند آنها باشیم(98).

شذره اول

شذره دوم


منبع:
http://www.ghadeer.org/Book/852/127746

دو تصویر فوق، متن کتاب شذرات المعارف است. برای خواندن، روی تصویر کلیک کنید تا بتوانید در اندازه بزرگتر مشاهده نمایید.


حاشیه نوشت:

 یکی از ثمرات خواندن تاریخ اینست که جدیت به ارمغان می‌آورد؛ اگر جدی نباشیم، نظریه پردازی های ما در دانشگاه های غرب یا آمریکا و برزیل به وقوع خواهد پیوست!

مقاله «تصمیم گیری و منطق زمانی فازی» سال 2019 که فاینانس هم داشته!
https://arxiv.org/pdf/1901.01970v1.pdf

دکتر لطف الله نبوی در گفت و گو با «مهر»: ابن سینا مؤسس نظریه موجهات زمانی است.
https://www.mehrnews.com/news/134667/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B3%D9%8A%D9%86%D8%A7-%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3-%D9%86%D8%B8%D8%B1%D9%8A%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AA-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%A7%D8%B3%D8%AA


‌ ‌
۱۸ دی ۹۷ ، ۱۴:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قرآن کریم عقول بشر را به سوى به کار بستن هر امرى که استعمال آن فطرى او است و به سوى پیمودن راهى و روشى که به حسب طبع با آن مأنوس است و طبعش آن راه را مى‌شناسد هدایت می‌کند و آن عبارت است از مرتب و منظم کردن آنچه را می‌داند براى به دست آوردن آنچه را که نمی‌داند، آرى عقل بشر مفطور بر چند نوع تفکر است، مفطور بر این است که مقدماتى حقیقى و یقینى را در ذهنش ترتیب دهد، و از ترتیب آنها به نتایجى تصدیقى و واقعى که قبلا نمی‌دانسته برسد، و این همان برهان منطقى است، و مفطور بر این است که مقدماتى مشهور و یا مسلّم در برابر خصم را که مربوط به مقام عمل است و سعادت و شقاوت یا خیر و شر یا نفع و ضرر به بار مى‌آورد و یا انجام آن خوب و سزاوار و یا زشت و ناپسند است و بالآخره مقدماتى از این‌گونه امورى که کلا امورى اعتبارى است ترتیب دهد، و خصم خود را ساکت و قانع سازد، و این همان جدل است که خود در منطق، فنى جداگانه است سوم اینکه مفطور است به اینکه در موارد خیر و شر احتمالى مقدماتى (نه چون یقینى در برهان، و نه چون مشهور و مسلّم در جدل بلکه) ظنّى مرتب کند، تا از آن ارشاد و هدایت به سوى خیر مظنون و یا ردع و منع از شر مظنون را نتیجه بگیرد که این فن موعظه است، و این سه طریق تفکر یعنى طریقه برهان و جدل و وعظ را خداى عز و جل در یک آیه از کلام مجیدش آورده و مى‌فرماید:" ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ"  که على الظاهر مراد از حکمت برهان است، به شهادت اینکه در مقابل موعظه حسنه و جدال قرار گرفته.
...
بله در این میان، یک حقیقت دیگر قرآنى هست که نمى‌توان انکارش کرد و آن این است که داخل شدن انسان در تحت ولایت الهى و تقرّبش به ساحت قدس و کبریایى خداى تعالى انسان را به آگاهی‌هایى موفق مى‌کند که آن آگاهی‌ها را با منطق و فلسفه نمى‌توان به دست آورد، درى به روى انسان از ملکوت آسمانها و زمین باز مى‌کند که از آن در، حقائقى را مى‌بیند، که دیگران نمى‌توانند آنها را ببینند، و آن حقائق نمونه‌هایى از آیات کبراى خدا، و انوار جبروت او است، انوارى که خاموشى ندارد.
امام صادق (ع) فرموده: اگر نبود که شیطان‌ها پیرامون دل‌هاى بنى آدم دور مى‌زنند، هر آینه انسان‌ها مى‌توانستند ملکوت آسمانها و زمین را ببینند، و نیز در میان روایاتى که بیشتر راویان آن را از رسول خدا (ص) روایت کرده‌اند این حدیث است که آن جناب فرمود: اگر زیاده روى شما انسان‌ها در سخن گفتن نبود، و اگر پریشانى و آشفتگى دل‌هاتان نبود، هر آینه شما هم مى‌دیدید آنچه را که من مى‌بینم، و مى‌شنیدید آنچه را که من مى‌شنوم.
...
و قرآنى بودن این حقیقت منافاتى با سخنان قبلى ما ندارد (که گفتیم قرآن کریم طریقه تفکر فطرى را که خلقت بشر بر آن طریقه است و حیات بشر مبتنى بر آن است پیشنهاد مى‌کند) براى اینکه رسیدن به ملکوت آسمانها و زمین موهبتى است الهى که خداى تعالى هر یک از بندگان خود را که بخواهد به آن اختصاص مى‌دهد، و معلوم است که عاقبت از آن مردم با تقوا است، (لیکن نمى‌توان کل بشر را از طریقه تفکر باز داشت، به امید اینکه کل بشر مشمول چنین موهبتى شوند)


پ.ن:

1- برای خواندن متن کامل تر به این لینک و همچنین به اینجا رجوع نمایید؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج‏5، ص 414 تا ص 460 همچنین در ادامه صفحه 502 تا صفحه 513

2- این لینک پیرامون موسیقی پاک از دیدگاه رهبر معظم انقلاب است و چه بسا با تحلیل صحیح بتوان به علوم مختلف هم تعمیم داد.


‌ ‌
۰۷ دی ۹۷ ، ۱۸:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پست قبل - برای رفع سوء تفاهم های احتمالی - شاید نیاز به تحلیل و تفصیل بیشتر داشت، اما در حال حاضر به ذکر چند روایت بسنده میکنم که می‌تواند سازنده و جهت دهنده باشد:


- 87- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِیِّ، قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إِنَّ أَبَا أُمَیَّةَ یُوسُفَ بْنَ ثَابِتٍ حَدَّثَ عَنْکَ أَنَّکَ قُلْتَ: لَا یَضُرُّ مَعَ الْإِیمَانِ عَمَلٌ، وَ لَا یَنْفَعُ مَعَ الْکُفْرِ عَمَلٌ فَقَالَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إِنَّهُ لَمْ یَسْأَلْنِی أَبُو أُمَیَّةَ عَنْ تَفْسِیرِهَا، إِنَّمَا عَنَیْتُ بِهَذَا أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ) وَ تَوَلَّاهُ، ثُمَّ عَمِلَ لِنَفْسِهِ بِمَا شَاءَ مِنْ عَمَلِ الْخَیْرِ قُبِلَ مِنْهُ ذَلِکَ، وَ ضُوعِفَ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً، فَانْتَفَعَ بِأَعْمَالِ الْخَیْرِ مَعَ الْمَعْرِفَةِ، فَهَذَا مَا عَنَیْتُ بِذَلِکَ، وَ کَذَلِکَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا إِذَا تَوَلَّوُا الْإِمَامَ الْجَائِرَ الَّذِی لَیْسَ مِنَ اللَّهِ (تَعَالَى).

فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی یَعْفُورٍ: أَ لَیْسَ اللَّهُ (تَعَالَى) قَالَ: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»[1] فَکَیْفَ لَا یَنْفَعُ‏ الْعَمَلُ‏ الصَّالِحُ‏ مِمَّنْ تَوَلَّى أَئِمَّةَ الْجَوْرِ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): وَ هَلْ تَدْرِی مَا الْحَسَنَةُ الَّتِی عَنَاهَا اللَّهُ (تَعَالَى) فِی هَذِهِ الْآیَةِ، هِیَ وَ اللَّهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ طَاعَتُهُ، وَ قَالَ (عَزَّ وَ جَلَّ): «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[2] وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِالسَّیِّئَةِ إِنْکَارَ الْإِمَامِ الَّذِی هُوَ مِنَ اللَّهِ (تَعَالَى). ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): مَنْ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِوَلَایَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ جَاءَ مُنْکِراً لِحَقِّنَا جَاحِداً بِوَلَایَتِنَا، أَکَبَّهُ اللَّهُ (تَعَالَى) یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی النَّارِ.

[1] و [2] (1، 2) سورة النمل:آیه 89، 90.

(الأمالی (للطوسی)، النص، ص: 418)


57 وَ قَالَ ع‏ [امیرالمؤمنین علی علیه السّلام] إِنَّ أَعْظَمَ‏ الْحَسَرَاتِ‏ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَسْرَةُ رَجُلٍ کَسَبَ مَالًا فِی غَیْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَوَرَّثَهُ رَجُلًا فَأَنْفَقَهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ وَ دَخَلَ بِهِ الْأَوَّلُ النَّارَ[1].

[1] ( 4) نفس المصدر ج 3 ص 255.
(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏100، ص: 12)


3 قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْبَصِیرُ الْمُقْرِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الصَّیْدَلَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْمِقْدَامِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ مَوْلَى بَنِی هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ الْمَخْزُومِیُ‏[1] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ الْبَصْرِی‏

قَالَ‏ لَمَّا قَدِمَ عَلَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع الْبَصْرَةَ مَرَّ بِی وَ أَنَا أَتَوَضَّأُ فَقَالَ یَا غُلَامُ أَحْسِنْ وُضُوءَکَ یُحْسِنِ اللَّهُ إِلَیْکَ ثُمَّ جَازَنِی فَأَقْبَلْتُ أَقْفُو أَثَرَهُ فَحَانَتْ‏[1] مِنِّی الْتِفَاتُهُ فَنَظَرَ إِلَیَّ فَقَالَ یَا غُلَامُ أَ لَکَ إِلَیَّ حَاجَةٌ قُلْتُ نَعَمْ عَلِّمْنِی کَلَاماً یَنْفَعُنِیَ اللَّهُ بِهِ فَقَالَ یَا غُلَامُ مَنْ صَدَقَ اللَّهَ نَجَا وَ مَنْ أَشْفَقَ عَلَى دِینِهِ سَلِمَ مِنَ الرَّدَى وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا قَرَّتْ عَیْنُهُ بِمَا یَرَى مِنْ ثَوَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَ لَا أَزِیدُکَ یَا غُلَامُ قُلْتُ بَلَى یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ- سَلِمَتْ لَهُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ائْتَمَرَ بِهِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ انْتَهَى عَنْهُ وَ حَافَظَ عَلَى حُدُودِ اللَّهِ- یَا غُلَامُ أَ یَسُرُّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ عَنْکَ رَاضٍ قُلْتُ نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ کُنْ فِی الدُّنْیَا زَاهِداً وَ فِی الْآخِرَةِ رَاغِباً وَ عَلَیْکَ بِالصِّدْقِ فِی جَمِیعِ أُمُورِکَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَبَّدَکَ‏[2] وَ جَمِیعَ خَلْقِهِ بِالصِّدْقِ ثُمَّ مَشَى حَتَّى دَخَلَ سُوقَ الْبَصْرَةِ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ یَبِیعُونَ وَ یَشْتَرُونَ فَبَکَى ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ یَا عَبِیدَ الدُّنْیَا وَ عُمَّالَ أَهْلِهَا إِذَا کُنْتُمْ بِالنَّهَارِ تَحْلِفُونَ- وَ بِاللَّیْلِ فِی فُرُشِکُمْ تَنَامُونَ‏[3] وَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ عَنِ الْآخِرَةِ تَغْفُلُونَ فَمَتَى تُحْرِزُونَ‏[4] الزَّادَ وَ تُفَکِّرُونَ فِی الْمَعَادِ- فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَنَا مِنَ الْمَعَاشِ فَکَیْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السّلام) إِنَّ طَلَبَ الْمَعَاشِ مِنْ حِلِّهِ لَا یَشْغَل‏ عَنْ عَمَلِ الْآخِرَةِ فَإِن‏ قُلْتَ لَا بُدَّ لَنَا مِنَ الِاحْتِکَارِ لَمْ تَکُنْ مَعْذُوراً فَوَلَّى الرَّجُلُ بَاکِیاً فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَقْبِلْ عَلَیَّ أَزِدْکَ بَیَاناً فَعَادَ الرَّجُلُ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ اعْلَمْ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَنَّ کُلَّ عَامِلٍ فِی الدُّنْیَا لِلْآخِرَةِ لَا بُدَّ أَنْ یُوَفَّى أَجْرَ عَمَلِهِ فِی الْآخِرَةِ- وَ کُلُّ عَامِلِ دینا [دُنْیَا] لِلدُّنْیَا عُمَالَتُهُ‏[1] فِی الْآخِرَةِ نَارُ جَهَنَّمَ ثُمَّ تَلَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَوْلَهُ تَعَالَى- فَأَمَّا مَنْ طَغى‏ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا. فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوى‏

(الأمالی (للمفید)، النص، ص: 119)


1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ‏ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِیُنْسِیَهُ‏ الِاسْتِغْفَارَ وَ یَتَمَادَى بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‏ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ‏[1] بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی.

[1] الأعراف، آیه 182
(الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 452)

‌ ‌
۳۰ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


بهترین ترجمه ای که برای آیه 75 سوره طه یافتم، برای آیت الله صادقی تهرانی است:

و هر کس به حال ایمان نزدش آید که به‌راستی کارهای شایسته‌(ی ایمان) انجام داده باشد، ایشان برایشان عالی‌ترین درجات است.

پ.ن:
* اصطلاح «درهم‌تنیدگی» (Entaglement) رو از علم فیزیک کوانتوم وام گرفته‌ام؛ برای نشان دادن اینکه "عمل صالح" از "ایمان" نباید مستقل باشد وگرنه بهره‌ای در آخرت ندارد.
‌ ‌
۲۷ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

در ضرورت تنظیم یا تزیین روش، بهتر دیدم چند لینک و مصداق ذکر کنم، إن شاء الله در فرصتی دیگر مطلبی پیرامون چگونگی تنظیم روش به صورت منسجم‌تر ارائه خواهد شد:

اینجا پستی در مورد خطر ماتریالیسم در علم بخوانید؛ نکته سنجی نویسنده این وبلاگ از آن جهت که متن شهید آوینی در حاشیه‌نوشت پست قبل را مرور کرده بودم، بسیار قابل توجه بود.(1)

The Danger of the Cult of Materialism

The reader may ask, why am I so harsh on Demis Hassabis? The answer is that Hassabis and almost everyone else in the AI community are materialists. That is, they believe and teach others to believe in all sorts of pseudoscientific dogmas that support their core doctrine that God does not exist. For examples, they believe that matter is all there is, that the universe created itself, that life emerged out of dirt all by itself, that they can gain immortality by transferring the contents of their brains to a computer and that computers can achieve consciousness by some unexplainable magic called emergence.
In my opinion, materialists are not just crackpots and pseudoscientists. They are a formidable danger to humanity in this impending age of artificial general intelligence. Their ultimate goal is to eradicate traditional religions by force, if necessary. Materialism is now a full blown machine-worshipping cult whose members preach that intelligent machines should be treated as sentient beings and be given legal rights similar to human rights. If a significant percentage of mankind begins to worship machines as conscious agents or saviors, we are doomed. What I am saying is that materialism is just as evil and dangerous as the other religions of the world, and possibly even more so.

Mark Cuban says studying philosophy may soon be worth more than computer science

اینجا مطلبی در مورد اهمیت اقتصادی فلسفه! بخوانید (حداقل از دید یک سرمایه دار) البته قبل تر در نشریه «گفتمان الگو» مصاحبه ای با عنوان «فلسفه هم ابزاری و اقتصادی شده است» خوانده بودم و (صرف نظر از درست یا غلط بودن) به نظر می‌رسد این روند در آینده کاملا قابل درک خواهد بود.*

در ادامه مطلبی در مورد رسالت فلسفه آمده است. (2)

دانشمندان در علوم مختلف منتظر فلاسفه نمی‌مانند

گاهی در کلاس های درسم تعبیر میکنم مساله فلسفه مساله وحدت و کثرت است و این فلسفه است که با کشف بنیاد و منطق حوادث، وحدت پیشینی رتبی آنها را توضیح میدهد. این مطلب در سنت اسلامی هم صادق است و مثلا ملاصدرا هم با زمانه خودش مواجهه پیدا کرده و انسدادها و تحولاتی که در آن دوره پیدا شده را، در ساحت فلسفی مورد بررسی قرار می‌دهد.به عبارت دیگر فلاسفه کثراتی که در عالم هستی بروز پیدا می‌کند، وحدت بنیادین آن را در دستگاه عقلانی خود گزارش می‌کنند، این گزارش اتفاقی را رقم می‌زند و تحولات و تکثرات گوناگونی که در ابعاد مختلف در دروه فیلسوف اتفاق می‌افتد را صورت‌بندی می‌کند که وحدتی پیدا می‌کند، دیگر وقتی انسان با جریان‌ها و تحولات زمانه مواجه می‌شود، اینها را جزایر جدا نمی‌بیند، فیلسوف به ما کمک می‌کند و آگاهی می‌دهد که درست است که یک نفر در سنت علمی خود یک مهندس، تاجر، نقاش و یا سیاست‌مدار و … است. اما می‌بینیم که اینها اضلاع گوناگون یک وحدتی هستند، وحدت پیشینی و بنیادین، این آگاهی بخشی موجب می‌شود که ما موقعیت خودمان را در زمانه بفهمیم، وقتی که موقعیت خودمان را در زمانه فهمیدیم این آگاهی موجب می‌شود که حرکت‌های بعدی خودمان را متناسب با زمانه‌ای که داریم، برداریم و خودمان را متناسب با آن تنظیم کنیم، فسلفه ما را آگاه به انسدادها، ظرفیت‌ها و امکان‌ها می‌کند.


پ.ن:

1- مرور مطالب وبلاگ rebelscience باعث شد که در مورد "روش تبیین" خود نویسنده ، دچار سؤال شوم... طبعا تمام مطالب نقل شده از دیگران در این پست به همین صورت که بیان کرده اند، لزوما مورد تأیید نمی‌باشد!

2- با توجه به بحثهای پیشین به نظر میرسد در آینده دانشمندان در علوم مختلف از طریق فلسفه های مضاف نیاز خود را برطرف خواهند کرد گرچه امروز شاید منتظر نمانند.


بعد نوشت:

اگر علاقه مند به مطالعه بیشتر هستید پیشنهاد میکنم در زمینه فلسفه های مضاف، کتاب "تأملاتی در فلسفه‌ی فلسفه اسلامی" اثر استاد یزدان‌پناه را مطالعه کنید.

* لازم به ذکر است که مطلب مصاحبه ی نشریه‌ی گفتمان الگو دلالت بر کاربردی شدن فلسفه نداشته است وعنوان شده است که شاید در غرب نگاهی انتزاعی و ایزوله به فلسفه وجود داشته باشد که ظاهرا دانشگاه‌ها متناسب با استقبال دانشجو تدریس می‌کنند!... در حالی که فلسفه مخصوصا (در قالب فلسفه مضاف) می‌تواند کاربردی باشد (اینجا و اینجا را بخوانید) و رسالت و هویت خودش همچنان پا برجا باشد.

‌ ‌
۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چندی پیش با یکی از اطرافیان، گفتگوی صمیمانه ای داشتم که با توجه به پستهای پیشین، مناسب دیدم به شکل پخته تر در وبلاگ منتشر کنم...

بحث در رابطه با پیشرفت و الگوی پیشرفت بود و این سؤال قدیمیِ همیشگی که ژاپن چگونه پیشرفته شد و غیره. اگر با آثار شهید آوینی آشنا باشید، حتما خوانده اید که ایشان در یکی از مقالات خود، مؤلفه هایی از فرهنگ کشور ژاپن ذکر میکند و نهایتا نتیجه می‌گیرد که ما نمیتوانیم به روش ژاپنی ها پیشرفته شویم و باید به نحوی دنبال الگوی بومی خودمان بگردیم که مطابق با فرهنگ دیرینه خود ما باشد...

(برای اطلاعات بیشتر مقاله شهید آوینی را از اینجا بخوانید)

اما بعدها در محافل علمی، به سؤال مبنایی تر برخوردم که اساسا مطلوبیت روشمندی بر چه چیز استوار است و آیا «روش» بما هو روش!! لازم و دستیافتنی است ؟

این سؤال وقتی جدی تر نمایان میشود که در مواجهه با غرب به این نکته بر خورد میکنیم که برخی فیلسوفان علم، کتب و آثار علیه "روش علمی" منتشر کرده اند... و ماجرا تازه از اینجا آغاز میشود :

چگونه در نقد روش، سخن بگوییم.... به روش خودمان یا به روش غرب ؟؟ توضیح اینکه یکی از اساتید در محفلی علمی سخنرانی میکرد و به بیت از شعر مولوی ارجاع داد با این مضامین «آنچه در وهم ناید آن شوم» و این یعنی دست‌کم در گذشته و تاریخ ادبیاتمان حرفهای قابل تأملی وجود دارد که در قالب‌های مرسوم علمی و روش‌های مصطلح نمی‌گنجد.

یا اینکه استاد دینانی نیز در کتاب «پرسش از هستی و هستیِ پرسش» به این موضوع اشاره کرده اند و مشکل اصلی کسانی که همواره به روش التزام دارند را عدم توانایی در تفسیر وحدت و کثرت و در حقیقت ناتوانی از سخن گفتن درباره‌ی «روشِ روش‌ها» عنوان می‌کند...(1)

لذا به نظر میرسد که چه به روشمندی پایبند باشیم و چه پایبند نباشیم، همچنان روش بر تبیین ما حاکم است. و سؤال اینجاست که روش دقیقا به چه معناست ؟

گرچه کمتر از آن هستم که درباره مهمترین مسائل فلسفی نقد یا نظر بدهم، غرض انتشار افق‌ها و یافته هاست.

معنای روش میتواند ناظر به «هدف» و یا «وسیله» باشد:

ناظر به هدف بدین معنی که: روش همان چیزی است که جهت می‌دهد به تبیین علمی در نسبت با هدف.

ناظر به وسیله بدین معناست که: روش چیزی است که وضعیت، شکل، هیئت و نظم تبیین ما را برای رسیدن به هدف مشخص می‌کند.

ایده این تقسیم بندی را از روایتی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام و از آثار علامه محمدتقی جعفری وام گرفته ام که به شرح ذیل است:

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

ذَرِ المَطَامِعَ، وخالِفِ الهَوَى، وزَیِّن العِلْمَ بسَمْتٍ صالِحٍ، نِعْمَ عَوْنُ الدِّینِ الصَّبرُ، لو کانَ الصَّبرُ رجلًا لکان رَجُلًا صالِحاً... (دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 534)

همچنین علامه جعفری قریب به این مضمون بیان می‌کنند:

دانشمندان علوم پزشکى و علوم طبیعى باید با طرق و وسایل و ابزار خاصّ خود، به‏ عنوان عوامل ضرورىِ «حیات معقول» که مربوط به ابعاد عینىِ زندگی انسان است فعالیت نمایند. اما نوعى دیگر از علوم که باید با اهمیت حیاتى مورد توجه قرار بگیرند، علوم انسانى است؛ آن‏چه که به‏ عنوان «جهت» می‌‏تواند در علوم انسانى، در اسلام مطرح شود،(2) بهبود اخلاقى و روانىِ انسان‏هاست، نه فقط شناخت نمودها و رفتارهاى انسانى؛ و آن‏چه که اسلام از علوم انسانى می‌خواهد، شناخت نهادهاى متنوع و استعدادهاى گوناگون انسانى است.

لذا «روش» عنصری اساسی در الگوی پیشرفت است و اگر بخواهیم در علم پیشرفت کنیم باید علم و به طور خاص تر معرفت را به روش و هیئت و آرایش شایسته، زینت دهیم... چگونگی این امر خارج از حوصله‌ی این متن است و شاید در آینده بپردازم.


بعد نوشت:

إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَصَّکُمْ بِالْإِسْلَامِ وَ اسْتَخْلَصَکُمْ لَهُ، وَ ذَلِکَ لِأَنَّهُ اسْمُ سَلَامَةٍ وَ جِمَاعُ کَرَامَةٍ، اصْطَفَى اللَّهُ تَعَالَى مَنْهَجَهُ وَ بَیَّنَ حُجَجَهُ مِنْ ظَاهِرِ عِلْمٍ وَ بَاطِنِ حُکْمٍ. لَا تَفْنَى غَرَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُهُ (خطبه 152 نهج البلاغه)

خداى تعالى شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزید. زیرا اسلام نشانى از سلامت است و مجموعه کرامت‌ها. خداوند تعالى راه و روش اسلام را برگزید و حجت‌هاى آن را روشن گردانید، از علمى آشکار و حکمتى که پنهان است. شگفتی‌هایش پایان نپذیرد و عجایبش از میان نرود.


پ.ن:

1- لازم به ذکر است که اصل مسئله تببین مبتنی بر وحدت به مثابه الگو یا روش، اختصاص به فلاسفه یا عرفای مسلمان ندارد و افرادی مانند کیچر یا فریدمن درباره الگوی وحدت و تبیین علمی (هرچند ناقص و قابل نقد) سخن گفته اند. اینجا و اینجا را بخوانید.

2- علامه جعفری از "جهت" در علوم انسانی سخن گفتند اما بعید نیست در علوم دیگر از جمله مهندسی بتوان روش را متصف به ویژگی‌های خاص بومی و فرهنگی و غیره کرد... برای اطلاعات بیشتر مصاحبه دکتر یاماکاوا از اینجا و یا کاملتر را از اینجا بخوانید. (ارجاع شهید آوینی به «کامی» (kami) در مقاله راز سرزمین آفتاب و همچنین دکتر یاماکاوا به آن جالب توجه است)


حاشیه نوشت:

پیش‌تر نوشته بودم که شهید آوینی قلب تمدن غرب را نشانه گرفته است و در مقاله راز سرزمین آفتاب به خوبی این کار را انجام داده‌ است؛ آنجا که می‌گوید:

توسعه تکنولوژیک در مقیاس کلی و تاریخی به انسان هایی نیاز دارد که بتوانند از یک نظم انتزاعی که به سوی مطلق شدن میل می کند تبعیت کنند و فردیت خود را در جمعی با غایات مشترک مستحیل سازند. جامعه‌ای چنین، با مدینه حشرات اجتماعی، مورچگان و موریانه‌ها و زنبوران عسل قابل قیاس است و بر این قیاس، داعیه‌ی فردگرایی در غرب تزویری بیش نیست. فردیتِ انسان در تمدن غرب، فردیتِ حقیقی نیست؛ فردیت او فردیت مورچه‌ای است که رشته‌ی جبر غرایز خویش را بر گردن دارد و از این روی، خود می‌انگارد که آزاد و مختار است، حال آن‌که جبرِ صورتِ همان سپهری را یافته است که او در آن می‌زید. فردیتِ آن کس که مجبور است فردیت حقیقی نیست چرا که حقیقت فردیت در اختیارِ کامل، فعلیت می‌یابد... .

‌ ‌
۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم


آیات سوره بقره

بخشی از آیات سوره مبارکه بقره رو گذاشتم برای سبقت در خیرات؛

ما که این روزها خیلی به این آیات حکیمانه (به همراه عمل) احتیاج داشتیم.

برداشت از آیات شریفه:

به جای پرداختن به حواشی (علت تغییر قبله و حرفهای غیر مسلمانان)، برید سراغ اصل مطلب و در خیرات سبقت بگیرید (مثلا معنویت در نماز و یا هر کار خیر)

‌ ‌
۱۲ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

...

اخیراً در نشریه " کار و توسعه " مصاحبه ای با یکی از اساتید حکمت و فلسفه انجام شده که اگر چه بسیار خواندنی است، اما مراد بنده از اشاره به این مصاحبه، سؤالی است که از این استاد معظم به عمل آمده است. پرسیده اند: آیا به نظر شما برای حرکت در جهت توسعه اقتصادی و پیشرفت در صنعت باید زیربنای فکری را تغییر داد و بنظر برخی خود را از جاذبه میدان فلسفی اندیشه عرفانی رها کرد و بر علم متکی شد؟ تقابل اندیشه عرفانی و توسعه اقتصادی و پیشرفت در صنعت، نعل وارونه ای است که نه راهبر به عرفان است و نه توسعه اقتصادی و صنعتی. نشریه " کار و توسعه " شاید کاملاً صادقانه و با حسن نیت به این مسئله پرداخته باشد، اما حکمی که از پذیرش این تقابل استنتاج می شود این است که: " اگر توسعه صنعتی می خواهید باید دست از عرفان - که حقیقت دین است - بشویید. " پاسخ استاد در برابر این سؤال بسیار داهیانه است: اولاً تفکر غالب کنونی تفکر عرفانی نیست. ثانیاً عرفان مانع هیچ کمالی نمی شود. اما اگر فرض کنیم جامعه ای پدید آید که به تفکر عرفانی وابسته باشد، می توانیم بپرسیم که وضع تکنیک و تکنولوژی در این جامعه چه می شود و آیا تکنولوژی می تواند بر مبنای تفکر عرفانی تأسیس شود و بسط یابد. پاسخ دادن به این پرسش بسیار دشوار است و کسی می تواند به آن پاسخ دهد که بداند تکنیک با تفکر چه نسبتی دارد و انحاء تفکر را بشناسد و خود اهل معرفت باشد. مع ذلک اگر مقصود این است که عرفان با تفکر غالب در جامعه تکنیکی کنونی جمع نمی شود من این معنی را تصدیق می کنم و می گویم تکنیک کنونی جوهر تفکر را در خود دارد و بر تفکر بیگانه مبتنی نمی شود و هر جا برود حقیقت تفکرهای تاریخی را کنار می گذارد و صرفاً صورت ظاهر و ظاهر بی اثر آنها را می پذیرد و تحمل می کند. ولی ما که نمی خواهیم تکنولوژی را تأسیس کنیم. ما در صدد اخذ و اقتباس تکنولوژی هستیم و البته راضی نیستیم که مصرف کننده صرف و وابسته به قدرت های صنعتی و اقتصادی باشیم. در راه اخذ و اقتباس تکنیک و توسعه اقتصادی و اجتماعی موانعی وجود دارد که باید برداشته شود. همچنین تصاحب تکنولوژی شرایط و لوازمی دارد که باید به وجود آید. کسی که می گوید تفکر عرفانی مانع راه ترقی ماست، دانسته یا ندانسته مردم را گمراه می کند و نه فقط مانع یا موانع حقیقی را از نظر ایشا ن می پوشاند، بلکه معرفت و عرفان را در موضع اتهام می نشاند... در کشور ما، تفکر عرفانی بوده است و وجود تاریخی ما کم و بیش ریشه در آن دارد. اما گمان نمی کنم که نظام اجتماعی ما در میدان جاذبه اندیشه عرفانی قرار داشته باشد. یعنی بنظر نمی رسد که تفکر غالب در روابط ما تفکر عرفانی باشد. اندیشه ما هم کم و بیش اندیشه منتشر جهانی است.(4) اتکای بر علم نیز اگر به معنای ترک ولایت فقها و تسلیم در برابر مدیریت علمی یعنی ولایت ساینتیست ها(5) و تکنوکرات ها(6) باشد، پیشنهاد ریاکارانه ای است در جهت نفی معتقداتی که انقلاب اسلامی و ولایت فقیه در خاک آن ریشه دوانده اند، اگر نه، ولایت فقیه یا حکومت دینی، بالذات، تعارضی با علوم جدید ندارد. تعارض و تناقص هنگامی پدید می آید که ما علوم جدید را به مثابه یک ایدئولوژی اعتبار کنیم و بخواهیم که بایدها و نبایدها، یعنی احکام عملی حیات خویش را از آنها اخذ کنیم. ما بایدها و نبایدها، یعنی احکام عملی زندگی خویش را از شریعت می گیریم و فقه است که واسطه حقیقتِ تشریع و حیطه عملی حیات ماست.

...


4. رضا داوری اردکانی، میعادگاه تکنیک کجاست؟، کار و توسعه، 1، مهر 1369، ص 34. _و.

5. scientist: کسی که قائل به اصالت علم و روش علمی است. _و.

6. technocrat: کسی که قائل به اصالت و ولایت تکنیک است.


متن کامل « یک هشدار »  از شهید آوینی


عرفان و تکنیک (2)

‌ ‌
۱۴ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

✅ چه کسانی نیاز دارند ما باور کنیم «رشته های نوین علمی نو دنیای ما را تغییر خواهند داد»؟

✍️ نویسنده: محمدقائم خانی

💢 «رشته های نوین علمی دنیای ما را تغییر خواهند داد.» این جمله با بسامد بالایی از منابع مختلف شنیده می شود. این گزاره چه نوع گزاره ای است؟ توصیفی است یا تبشیری؟ تبلیغی است یا علمی؟ شاید اگر این گزاره صرفا از رسانه ها یا بنگاه های اقتصادی شنیده می شد، این قدر قابل تأمل نبود. حتی اگر این گزاره صرفا جمله ای تزیینی در ارائه های علمی دانشمندان بود، باز هم می شد از کنارش گذشت، چون چندان به خود رشته های علمی نوین ارتباطی نداشت. ولی دقت در کانون علمی مرتبط با این فناوری ها نشان می دهد که بحث خیالی فراتر از حواشی دنیای علم است.

💢 امروزه چنین رویکردی وارد متن علم شده و چون روحی دمیده شده در کالبد علم، جهت گیری کلی آن را تعیین می کند. تأمل در کتب و مقاله های منتشره در رشته‌های نو، شکاف بزرگی را بین ادعاها و یافته های علمی نشان می دهد. این شکاف چنان عمیق است که به راحتی می‌توان نوعی «اغراق» را در نتیجه گیری ها مشاهده کرد. یافته های علمی بسیار محدودند و سطح کوچکی از مسأله را پوشش می دهند، ولی ادعاها بسیار کلی و فراگیر هستند به گونه ای که با ادعاهای فلاسفه بزرگ قرون گذشته قابل مقایسه اند. این در حالی است که پیچیدگی و تنوع متغیرهای موجود در این رشته ها، بسیار بیشتر از رشته های علمی متعارفی است که تا نیمه اول قرن بیستم رشد کرده اند. در عین حال با وجود مسأله های سخت تری که دانشمندان با آنها مواجه اند، ادعاها نسبت به گذشته بزرگ تر شده اند. چه چیزی باعث شده خود دانشمندان در متون علمی (و نه سخنرانی های عمومی) به اغراق روی بیاورند؟

💢 خوب است قبل از پاسخ به این پرسش، مقایسه ای بین وضعیت علم در دو مقطع از تاریخ مدرن و نسبتش با حوزه های دیگر انسانی داشته باشیم؛ یکی انتهای قرن نوزده و ابتدای قرن بیست، و دیگری انتهای قرن بیست و ابتدای قرن بیست و یک. انتهای قرن نوزده و ابتدای قرن بیست، زمانی است که دنیای علم تغییرات بزرگی را تجربه کرد. توجه به تاریخ اروپا نشان می‌دهد که این تغییرات، اثرات بسیار بزرگی در حوزه های دیگر انسانی چون فلسفه، هنر و ادبیات و شاخه های مختلف علوم انسانی گذاشت و به تغییرات مهمی منجر شد. بررسی ها نشان می‌دهد که اثرگزاری علم به خاطر الهام بخشی آن در حوزه معرفت و یکه تازی در تغییر حوزه های انسانی در نسبت با طبیعت است. حتی در حوزه های ظاهرا غیرمرتبط هنری و ادبی با علم هم مکاتب مهمی ملهم از نظری های جدید علمی ایجاد شد و گسترش پیدا کرد. هستی شناسی به شدت تحت تأثیر علم بود و بر همه حوزه های دیگر هم تأثیر می گذاشت، هرچند آن حوزه ها مستقیما به «معرفت مدرن» مربوط نمی شد.



💢 اما امروزه مکانیزم تغییرات در حوزه های مختلف تغییر کرده و وحدت قرن نوزدهمی خود را از دست داده اند. منطق اصلی تغییر و پیشرفت در حوزه های مختلف، امکان ایجاد خلق پول و منفعت است. به همین دلیل تنها آن قدری از علم تأثیر می پذیرند که به کاربردی شدن و سودآوری در آن حوزه کمک کند. هرچند هنوز هم علم مهمترین حرف را در هستی شناسی می زند، ولی این تسلط به هیچ وجه مسیر دیگر حوزه های مرتبط با آن را هم تغییر نمی‌دهد چه رسد به حوزه های دورتری چون هنر و ادبیات را. بنابریان می توان ادعا کرد که علم الهام بخشی شدید یک قرن پیش خود را از دست داده و ختی برای ادامه حیات خود نیز باید کارآمدی خویش را در رفع مشکلات معمول و مسائل جاری انسانی نشان بدهد.

💢 از طرف دیگر پیچیدگی مسائل علمی و موضعات خاص آن به گونه ای است که امکان ادامه پیشرفت علم بدون توجه سرمایه داری را از بین برده است. در حالی که یک قرن پیش نوعی استقلال در علم دیده می شد به گونه ای که امکان تغییرات بزرگ را توسط افراد یا حداکثر جمع های کوچک به وجود می آورد. اما امروزه برای پژوهش های متوسط علمی هم نیاز به سرمایه گذاری بزرگ هست و هدایت کلان پروژه ها تنها توسط سرمایه داری جهانی انجام می شود. سرمایه داری هم در این زمینه کاملا بی رحمانه عمل می کند. یعنی تا وقتی یقین نکند که پیگیری یک برنامه پژوهشی به کابردی خاص (حداقل در طولانی مدت) منجر نمی‌شود، سرمایه را سمت آن بخش هدایت نمی کند. بنابراین نیاز شدید دانشمندان به سرمایه از یک طرف و امساک سرمایه داری از خرج پول در حوزه هایی که احتمال کابردی سازی هم در آنها پایین است از طرف دیگر، اثبات کارامدی نظریه های علمی در حوزه های مختلف اقتصادی-اجتماعی را به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است. امروزه هر دانشمندی باید بتواند سرمایه گزاران خصوصی و دولتی را متقاعد کند تا پولشان را در پروژه های او سرمایه گذاری کنند. به همین دلیل است که تبلیغات از امری حاشیه ای گذر کرده و وارد متن علم می شود تا امکان حیات علم وجود داشته باشد.

💢 در اثر چنین شرایطی است که اغراق در توان توجیه معرفتی و کاربرد ابزاری هر نظریه علمی، بخشی اصلی از کار دانشمند می‌شود تا بقای او را در عرصه رقابت وحشتناک امروز دنیای سرمایه داری تضمین کند. چنین می شود که دانشمندان هم در متنون علمی خود راه اغراق پیش می گیرند و نتایج دلخواه را در پی یافته های تنک یا حداکثر معمولی می آورند، و هم در سخنرانی ها و برنامه های رسانه ای ظهور دنیای جدیدی را نوید می دهند. اما به این مسأله توجه ندارند که این واگرایی و سودانگاری غیررسمی ضربات عمیقی به پیکره علم وارد کرده و راه های اصلاح این حوزه استراتژیک انسانی را مسدود می‌کند.

#رشته_های_نوین_علمی
#سرمایه_داری
#بازار
#پیشرفت_علم



✨ کانال "کارگروه علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
@humanities_development
@mohajer_ThinkTank

‌ ‌
۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آقایان! از همین آغاز باید عرض کنم که مسائل ما و شما یکی نیست. این اشتراک تنها در لفظ است و نه در معنا. اگر ما نیز چون شما در جست و جوی بهشت زمینی بودیم، دیگر چه داعیه ای داشتیم برای انقلاب و غلبه بر اهوای نفس امّاره؟ بهشت ما در قطع تعلقات است و بهشت شما در اثبات آنها. این دو خط متنافر است و هیچ جا به هم نمی رسد جز در لامکان

...

مسئله ما اقامه عدل و استقرار حکومت اسلامی است و این هرگز در تاریخ تجربه نشده است، جز یک بار، هزار و چهارصد سال پیش. اسلام « دین حنیف » است، مطابق با حقیقت عالم و فطرت انسان… و چه شما بپذیرید یا نپذیرید، از جانب خالق عالم و توسط پیامبران تشریع شده است. ما به توهّمات ماتریالیستی شما و تفکرات روز کاری نداریم؛ هر چه هست، این حقیقتِ امر است. بنابراین، مسئله ما امروزی بودن یا نبودن نیست.


آقایان! این عصری که شما سنگ آن را به سینه می زنید یکی از اعصار جاهلیت است و تفاوت آن با دیگر اعصار جاهلی در آنجاست که این بار جاهلیت را تئوریزه کرده اند و به آن صورتی عملی بخشیده اند. این عصر، چه قبول بکنید و چه نگنید، عصر خرافات است و ما مأمور به مبارزه با این خرافه گرایی مدرن هستیم… و یکی از بزرگترین خرافه های رایج در این عصر، « نظریه ترقی » است. نظریه ترقی در این فرض که ارتقای تاریخی انسان سیری خطی دارد بنا شده است و از لفظ « ارتقا » نیز صرفاً ملاحظات مادی و حیوانی زندگی بشر را مراد کرده اند، حال آنکه تکامل و تعالی انسان درارتقای مادی، و لنگاری و رفاه بیش تر نیست. کمال انسان در قرب خداست و این قرب، خلاف تصور آقایان، با قناعت بیش تر ملازمه دارد تا اسراف در مصرف و تمتع دیوانه وار. ما کمال بشر را در تکنولوژی پُست مدرن نمی جوییم تا برای دستیابی بدان، خود را به غرب و شرق تسلیم کنیم… و البته از جانبی دیگر، معتقدیم که می توان تکنولوژی را در یک نظام هدایتی مناسب به استخدام کشید – با احتیاط فراوان، چرا که ماشینیسم ذات تکنولوژی است.


متن کامل « تلقی شما از معاصر بودن چیست؟ »


حاشیه نوشت:

تکرار مکررات

بررسی دیدگاه شهیدآوینی درباره مواجهه با ویدئو

‌ ‌
۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر