«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین

کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه‌ی دیار قدس شویم. (شهید آوینی)

تبلیغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

آخرین نظرات

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

در ضرورت تنظیم یا تزیین روش، بهتر دیدم چند لینک و مصداق ذکر کنم، إن شاء الله در فرصتی دیگر مطلبی پیرامون چگونگی تنظیم روش به صورت منسجم‌تر ارائه خواهد شد:

اینجا پستی در مورد خطر ماتریالیسم در علم بخوانید؛ نکته سنجی نویسنده این وبلاگ از آن جهت که متن شهید آوینی در حاشیه‌نوشت پست قبل را مرور کرده بودم، بسیار قابل توجه بود.(1)

The Danger of the Cult of Materialism

The reader may ask, why am I so harsh on Demis Hassabis? The answer is that Hassabis and almost everyone else in the AI community are materialists. That is, they believe and teach others to believe in all sorts of pseudoscientific dogmas that support their core doctrine that God does not exist. For examples, they believe that matter is all there is, that the universe created itself, that life emerged out of dirt all by itself, that they can gain immortality by transferring the contents of their brains to a computer and that computers can achieve consciousness by some unexplainable magic called emergence.
In my opinion, materialists are not just crackpots and pseudoscientists. They are a formidable danger to humanity in this impending age of artificial general intelligence. Their ultimate goal is to eradicate traditional religions by force, if necessary. Materialism is now a full blown machine-worshipping cult whose members preach that intelligent machines should be treated as sentient beings and be given legal rights similar to human rights. If a significant percentage of mankind begins to worship machines as conscious agents or saviors, we are doomed. What I am saying is that materialism is just as evil and dangerous as the other religions of the world, and possibly even more so.

Mark Cuban says studying philosophy may soon be worth more than computer science

اینجا مطلبی در مورد اهمیت اقتصادی فلسفه! بخوانید (حداقل از دید یک سرمایه دار) البته قبل تر در نشریه «گفتمان الگو» مصاحبه ای با عنوان «فلسفه هم ابزاری و اقتصادی شده است» خوانده بودم و (صرف نظر از درست یا غلط بودن) به نظر می‌رسد این روند در آینده کاملا قابل درک خواهد بود.*

در ادامه مطلبی در مورد رسالت فلسفه آمده است. (2)

دانشمندان در علوم مختلف منتظر فلاسفه نمی‌مانند

گاهی در کلاس های درسم تعبیر میکنم مساله فلسفه مساله وحدت و کثرت است و این فلسفه است که با کشف بنیاد و منطق حوادث، وحدت پیشینی رتبی آنها را توضیح میدهد. این مطلب در سنت اسلامی هم صادق است و مثلا ملاصدرا هم با زمانه خودش مواجهه پیدا کرده و انسدادها و تحولاتی که در آن دوره پیدا شده را، در ساحت فلسفی مورد بررسی قرار می‌دهد.به عبارت دیگر فلاسفه کثراتی که در عالم هستی بروز پیدا می‌کند، وحدت بنیادین آن را در دستگاه عقلانی خود گزارش می‌کنند، این گزارش اتفاقی را رقم می‌زند و تحولات و تکثرات گوناگونی که در ابعاد مختلف در دروه فیلسوف اتفاق می‌افتد را صورت‌بندی می‌کند که وحدتی پیدا می‌کند، دیگر وقتی انسان با جریان‌ها و تحولات زمانه مواجه می‌شود، اینها را جزایر جدا نمی‌بیند، فیلسوف به ما کمک می‌کند و آگاهی می‌دهد که درست است که یک نفر در سنت علمی خود یک مهندس، تاجر، نقاش و یا سیاست‌مدار و … است. اما می‌بینیم که اینها اضلاع گوناگون یک وحدتی هستند، وحدت پیشینی و بنیادین، این آگاهی بخشی موجب می‌شود که ما موقعیت خودمان را در زمانه بفهمیم، وقتی که موقعیت خودمان را در زمانه فهمیدیم این آگاهی موجب می‌شود که حرکت‌های بعدی خودمان را متناسب با زمانه‌ای که داریم، برداریم و خودمان را متناسب با آن تنظیم کنیم، فسلفه ما را آگاه به انسدادها، ظرفیت‌ها و امکان‌ها می‌کند.


پ.ن:

1- مرور مطالب وبلاگ rebelscience باعث شد که در مورد "روش تبیین" خود نویسنده ، دچار سؤال شوم... طبعا تمام مطالب نقل شده از دیگران در این پست به همین صورت که بیان کرده اند، لزوما مورد تأیید نمی‌باشد!

2- با توجه به بحثهای پیشین به نظر میرسد در آینده دانشمندان در علوم مختلف از طریق فلسفه های مضاف نیاز خود را برطرف خواهند کرد گرچه امروز شاید منتظر نمانند.


بعد نوشت:

اگر علاقه مند به مطالعه بیشتر هستید پیشنهاد میکنم در زمینه فلسفه های مضاف، کتاب "تأملاتی در فلسفه‌ی فلسفه اسلامی" اثر استاد یزدان‌پناه را مطالعه کنید.

* لازم به ذکر است که مطلب مصاحبه ی نشریه‌ی گفتمان الگو دلالت بر کاربردی شدن فلسفه نداشته است وعنوان شده است که شاید در غرب نگاهی انتزاعی و ایزوله به فلسفه وجود داشته باشد که ظاهرا دانشگاه‌ها متناسب با استقبال دانشجو تدریس می‌کنند!... در حالی که فلسفه مخصوصا (در قالب فلسفه مضاف) می‌تواند کاربردی باشد (اینجا و اینجا را بخوانید) و رسالت و هویت خودش همچنان پا برجا باشد.

‌ ‌
۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چندی پیش با یکی از اطرافیان، گفتگوی صمیمانه ای داشتم که با توجه به پستهای پیشین، مناسب دیدم به شکل پخته تر در وبلاگ منتشر کنم...

بحث در رابطه با پیشرفت و الگوی پیشرفت بود و این سؤال قدیمیِ همیشگی که ژاپن چگونه پیشرفته شد و غیره. اگر با آثار شهید آوینی آشنا باشید، حتما خوانده اید که ایشان در یکی از مقالات خود، مؤلفه هایی از فرهنگ کشور ژاپن ذکر میکند و نهایتا نتیجه می‌گیرد که ما نمیتوانیم به روش ژاپنی ها پیشرفته شویم و باید به نحوی دنبال الگوی بومی خودمان بگردیم که مطابق با فرهنگ دیرینه خود ما باشد...

(برای اطلاعات بیشتر مقاله شهید آوینی را از اینجا بخوانید)

اما بعدها در محافل علمی، به سؤال مبنایی تر برخوردم که اساسا مطلوبیت روشمندی بر چه چیز استوار است و آیا «روش» بما هو روش!! لازم و دستیافتنی است ؟

این سؤال وقتی جدی تر نمایان میشود که در مواجهه با غرب به این نکته بر خورد میکنیم که برخی فیلسوفان علم، کتب و آثار علیه "روش علمی" منتشر کرده اند... و ماجرا تازه از اینجا آغاز میشود :

چگونه در نقد روش، سخن بگوییم.... به روش خودمان یا به روش غرب ؟؟ توضیح اینکه یکی از اساتید در محفلی علمی سخنرانی میکرد و به بیت از شعر مولوی ارجاع داد با این مضامین «آنچه در وهم ناید آن شوم» و این یعنی دست‌کم در گذشته و تاریخ ادبیاتمان حرفهای قابل تأملی وجود دارد که در قالب‌های مرسوم علمی و روش‌های مصطلح نمی‌گنجد.

یا اینکه استاد دینانی نیز در کتاب «پرسش از هستی و هستیِ پرسش» به این موضوع اشاره کرده اند و مشکل اصلی کسانی که همواره به روش التزام دارند را عدم توانایی در تفسیر وحدت و کثرت و در حقیقت ناتوانی از سخن گفتن درباره‌ی «روشِ روش‌ها» عنوان می‌کند...(1)

لذا به نظر میرسد که چه به روشمندی پایبند باشیم و چه پایبند نباشیم، همچنان روش بر تبیین ما حاکم است. و سؤال اینجاست که روش دقیقا به چه معناست ؟

گرچه کمتر از آن هستم که درباره مهمترین مسائل فلسفی نقد یا نظر بدهم، غرض انتشار افق‌ها و یافته هاست.

معنای روش میتواند ناظر به «هدف» و یا «وسیله» باشد:

ناظر به هدف بدین معنی که: روش همان چیزی است که جهت می‌دهد به تبیین علمی در نسبت با هدف.

ناظر به وسیله بدین معناست که: روش چیزی است که وضعیت، شکل، هیئت و نظم تبیین ما را برای رسیدن به هدف مشخص می‌کند.

ایده این تقسیم بندی را از روایتی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام و از آثار علامه محمدتقی جعفری وام گرفته ام که به شرح ذیل است:

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

ذَرِ المَطَامِعَ، وخالِفِ الهَوَى، وزَیِّن العِلْمَ بسَمْتٍ صالِحٍ، نِعْمَ عَوْنُ الدِّینِ الصَّبرُ، لو کانَ الصَّبرُ رجلًا لکان رَجُلًا صالِحاً... (دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 534)

همچنین علامه جعفری قریب به این مضمون بیان می‌کنند:

دانشمندان علوم پزشکى و علوم طبیعى باید با طرق و وسایل و ابزار خاصّ خود، به‏ عنوان عوامل ضرورىِ «حیات معقول» که مربوط به ابعاد عینىِ زندگی انسان است فعالیت نمایند. اما نوعى دیگر از علوم که باید با اهمیت حیاتى مورد توجه قرار بگیرند، علوم انسانى است؛ آن‏چه که به‏ عنوان «جهت» می‌‏تواند در علوم انسانى، در اسلام مطرح شود،(2) بهبود اخلاقى و روانىِ انسان‏هاست، نه فقط شناخت نمودها و رفتارهاى انسانى؛ و آن‏چه که اسلام از علوم انسانى می‌خواهد، شناخت نهادهاى متنوع و استعدادهاى گوناگون انسانى است.

لذا «روش» عنصری اساسی در الگوی پیشرفت است و اگر بخواهیم در علم پیشرفت کنیم باید علم و به طور خاص تر معرفت را به روش و هیئت و آرایش شایسته، زینت دهیم... چگونگی این امر خارج از حوصله‌ی این متن است و شاید در آینده بپردازم.


بعد نوشت:

إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَصَّکُمْ بِالْإِسْلَامِ وَ اسْتَخْلَصَکُمْ لَهُ، وَ ذَلِکَ لِأَنَّهُ اسْمُ سَلَامَةٍ وَ جِمَاعُ کَرَامَةٍ، اصْطَفَى اللَّهُ تَعَالَى مَنْهَجَهُ وَ بَیَّنَ حُجَجَهُ مِنْ ظَاهِرِ عِلْمٍ وَ بَاطِنِ حُکْمٍ. لَا تَفْنَى غَرَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُهُ (خطبه 152 نهج البلاغه)

خداى تعالى شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزید. زیرا اسلام نشانى از سلامت است و مجموعه کرامت‌ها. خداوند تعالى راه و روش اسلام را برگزید و حجت‌هاى آن را روشن گردانید، از علمى آشکار و حکمتى که پنهان است. شگفتی‌هایش پایان نپذیرد و عجایبش از میان نرود.


پ.ن:

1- لازم به ذکر است که اصل مسئله تببین مبتنی بر وحدت به مثابه الگو یا روش، اختصاص به فلاسفه یا عرفای مسلمان ندارد و افرادی مانند کیچر یا فریدمن درباره الگوی وحدت و تبیین علمی (هرچند ناقص و قابل نقد) سخن گفته اند. اینجا و اینجا را بخوانید.

2- علامه جعفری از "جهت" در علوم انسانی سخن گفتند اما بعید نیست در علوم دیگر از جمله مهندسی بتوان روش را متصف به ویژگی‌های خاص بومی و فرهنگی و غیره کرد... برای اطلاعات بیشتر مصاحبه دکتر یاماکاوا از اینجا و یا کاملتر را از اینجا بخوانید. (ارجاع شهید آوینی به «کامی» (kami) در مقاله راز سرزمین آفتاب و همچنین دکتر یاماکاوا به آن جالب توجه است)


حاشیه نوشت:

پیش‌تر نوشته بودم که شهید آوینی قلب تمدن غرب را نشانه گرفته است و در مقاله راز سرزمین آفتاب به خوبی این کار را انجام داده‌ است؛ آنجا که می‌گوید:

توسعه تکنولوژیک در مقیاس کلی و تاریخی به انسان هایی نیاز دارد که بتوانند از یک نظم انتزاعی که به سوی مطلق شدن میل می کند تبعیت کنند و فردیت خود را در جمعی با غایات مشترک مستحیل سازند. جامعه‌ای چنین، با مدینه حشرات اجتماعی، مورچگان و موریانه‌ها و زنبوران عسل قابل قیاس است و بر این قیاس، داعیه‌ی فردگرایی در غرب تزویری بیش نیست. فردیتِ انسان در تمدن غرب، فردیتِ حقیقی نیست؛ فردیت او فردیت مورچه‌ای است که رشته‌ی جبر غرایز خویش را بر گردن دارد و از این روی، خود می‌انگارد که آزاد و مختار است، حال آن‌که جبرِ صورتِ همان سپهری را یافته است که او در آن می‌زید. فردیتِ آن کس که مجبور است فردیت حقیقی نیست چرا که حقیقت فردیت در اختیارِ کامل، فعلیت می‌یابد... .

‌ ‌
۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر