«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین

کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه‌ی دیار قدس شویم. (شهید آوینی)

تبلیغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید آوینی» ثبت شده است

چندی پیش با یکی از اطرافیان، گفتگوی صمیمانه ای داشتم که با توجه به پستهای پیشین، مناسب دیدم به شکل پخته تر در وبلاگ منتشر کنم...

بحث در رابطه با پیشرفت و الگوی پیشرفت بود و این سؤال قدیمیِ همیشگی که ژاپن چگونه پیشرفته شد و غیره. اگر با آثار شهید آوینی آشنا باشید، حتما خوانده اید که ایشان در یکی از مقالات خود، مؤلفه هایی از فرهنگ کشور ژاپن ذکر میکند و نهایتا نتیجه می‌گیرد که ما نمیتوانیم به روش ژاپنی ها پیشرفته شویم و باید به نحوی دنبال الگوی بومی خودمان بگردیم که مطابق با فرهنگ دیرینه خود ما باشد...

(برای اطلاعات بیشتر مقاله شهید آوینی را از اینجا بخوانید)

اما بعدها در محافل علمی، به سؤال مبنایی تر برخوردم که اساسا مطلوبیت روشمندی بر چه چیز استوار است و آیا «روش» بما هو روش!! لازم و دستیافتنی است ؟

این سؤال وقتی جدی تر نمایان میشود که در مواجهه با غرب به این نکته بر خورد میکنیم که برخی فیلسوفان علم، کتب و آثار علیه "روش علمی" منتشر کرده اند... و ماجرا تازه از اینجا آغاز میشود :

چگونه در نقد روش، سخن بگوییم.... به روش خودمان یا به روش غرب ؟؟ توضیح اینکه یکی از اساتید در محفلی علمی سخنرانی میکرد و به بیت از شعر مولوی ارجاع داد با این مضامین «آنچه در وهم ناید آن شوم» و این یعنی دست‌کم در گذشته و تاریخ ادبیاتمان حرفهای قابل تأملی وجود دارد که در قالب‌های مرسوم علمی و روش‌های مصطلح نمی‌گنجد.

یا اینکه استاد دینانی نیز در کتاب «پرسش از هستی و هستیِ پرسش» به این موضوع اشاره کرده اند و مشکل اصلی کسانی که همواره به روش التزام دارند را عدم توانایی در تفسیر وحدت و کثرت و در حقیقت ناتوانی از سخن گفتن درباره‌ی «روشِ روش‌ها» عنوان می‌کند...(1)

لذا به نظر میرسد که چه به روشمندی پایبند باشیم و چه پایبند نباشیم، همچنان روش بر تبیین ما حاکم است. و سؤال اینجاست که روش دقیقا به چه معناست ؟

گرچه کمتر از آن هستم که درباره مهمترین مسائل فلسفی نقد یا نظر بدهم، غرض انتشار افق‌ها و یافته هاست.

معنای روش میتواند ناظر به «هدف» و یا «وسیله» باشد:

ناظر به هدف بدین معنی که: روش همان چیزی است که جهت می‌دهد به تبیین علمی در نسبت با هدف.

ناظر به وسیله بدین معناست که: روش چیزی است که وضعیت، شکل، هیئت و نظم تبیین ما را برای رسیدن به هدف مشخص می‌کند.

ایده این تقسیم بندی را از روایتی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام و از آثار علامه محمدتقی جعفری وام گرفته ام که به شرح ذیل است:

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

ذَرِ المَطَامِعَ، وخالِفِ الهَوَى، وزَیِّن العِلْمَ بسَمْتٍ صالِحٍ، نِعْمَ عَوْنُ الدِّینِ الصَّبرُ، لو کانَ الصَّبرُ رجلًا لکان رَجُلًا صالِحاً... (دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 534)

همچنین علامه جعفری قریب به این مضمون بیان می‌کنند:

دانشمندان علوم پزشکى و علوم طبیعى باید با طرق و وسایل و ابزار خاصّ خود، به‏ عنوان عوامل ضرورىِ «حیات معقول» که مربوط به ابعاد عینىِ زندگی انسان است فعالیت نمایند. اما نوعى دیگر از علوم که باید با اهمیت حیاتى مورد توجه قرار بگیرند، علوم انسانى است؛ آن‏چه که به‏ عنوان «جهت» می‌‏تواند در علوم انسانى، در اسلام مطرح شود،(2) بهبود اخلاقى و روانىِ انسان‏هاست، نه فقط شناخت نمودها و رفتارهاى انسانى؛ و آن‏چه که اسلام از علوم انسانى می‌خواهد، شناخت نهادهاى متنوع و استعدادهاى گوناگون انسانى است.

لذا «روش» عنصری اساسی در الگوی پیشرفت است و اگر بخواهیم در علم پیشرفت کنیم باید علم و به طور خاص تر معرفت را به روش و هیئت و آرایش شایسته، زینت دهیم... چگونگی این امر خارج از حوصله‌ی این متن است و شاید در آینده بپردازم.


بعد نوشت:

إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَصَّکُمْ بِالْإِسْلَامِ وَ اسْتَخْلَصَکُمْ لَهُ، وَ ذَلِکَ لِأَنَّهُ اسْمُ سَلَامَةٍ وَ جِمَاعُ کَرَامَةٍ، اصْطَفَى اللَّهُ تَعَالَى مَنْهَجَهُ وَ بَیَّنَ حُجَجَهُ مِنْ ظَاهِرِ عِلْمٍ وَ بَاطِنِ حُکْمٍ. لَا تَفْنَى غَرَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُهُ (خطبه 152 نهج البلاغه)

خداى تعالى شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزید. زیرا اسلام نشانى از سلامت است و مجموعه کرامت‌ها. خداوند تعالى راه و روش اسلام را برگزید و حجت‌هاى آن را روشن گردانید، از علمى آشکار و حکمتى که پنهان است. شگفتی‌هایش پایان نپذیرد و عجایبش از میان نرود.


پ.ن:

1- لازم به ذکر است که اصل مسئله تببین مبتنی بر وحدت به مثابه الگو یا روش، اختصاص به فلاسفه یا عرفای مسلمان ندارد و افرادی مانند کیچر یا فریدمن درباره الگوی وحدت و تبیین علمی (هرچند ناقص و قابل نقد) سخن گفته اند. اینجا و اینجا را بخوانید.

2- علامه جعفری از "جهت" در علوم انسانی سخن گفتند اما بعید نیست در علوم دیگر از جمله مهندسی بتوان روش را متصف به ویژگی‌های خاص بومی و فرهنگی و غیره کرد... برای اطلاعات بیشتر مصاحبه دکتر یاماکاوا از اینجا و یا کاملتر را از اینجا بخوانید. (ارجاع شهید آوینی به «کامی» (kami) در مقاله راز سرزمین آفتاب و همچنین دکتر یاماکاوا به آن جالب توجه است)


حاشیه نوشت:

پیش‌تر نوشته بودم که شهید آوینی قلب تمدن غرب را نشانه گرفته است و در مقاله راز سرزمین آفتاب به خوبی این کار را انجام داده‌ است؛ آنجا که می‌گوید:

توسعه تکنولوژیک در مقیاس کلی و تاریخی به انسان هایی نیاز دارد که بتوانند از یک نظم انتزاعی که به سوی مطلق شدن میل می کند تبعیت کنند و فردیت خود را در جمعی با غایات مشترک مستحیل سازند. جامعه‌ای چنین، با مدینه حشرات اجتماعی، مورچگان و موریانه‌ها و زنبوران عسل قابل قیاس است و بر این قیاس، داعیه‌ی فردگرایی در غرب تزویری بیش نیست. فردیتِ انسان در تمدن غرب، فردیتِ حقیقی نیست؛ فردیت او فردیت مورچه‌ای است که رشته‌ی جبر غرایز خویش را بر گردن دارد و از این روی، خود می‌انگارد که آزاد و مختار است، حال آن‌که جبرِ صورتِ همان سپهری را یافته است که او در آن می‌زید. فردیتِ آن کس که مجبور است فردیت حقیقی نیست چرا که حقیقت فردیت در اختیارِ کامل، فعلیت می‌یابد... .

‌ ‌
۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

... این یأس‌انگاری متافیزیکی، تقدیر فلسفه غرب است و نتیجه‌ی فلسفی موضوعیت بشر و خودبنیادی. خودبنیادی نیز لازمه‌ی اومانیسم است. پس، از این یأس‌انگاری گریزی نیست. این یأس‌انگاری نتیجه لازم تناقضی است که میان دو تلقی از معنای «بشر» وجود دارد: بشر در پندار خویش و بشر آن سان که هست. بشر در پندار خویش قطب عالم و دائر مدار هستی است، اما آن سان که می‌خواهد، نمی‌یابد. همین تناقض است که برای بشر در مصداق جمعی و تاریخی آن روی داده و کارش را به یأس کشانده است؛ یأس‌انگار اگر به علت یأس خویش وقوف یابد، در واقع از آن عبور کرده است.

این دوران از تاریخ که ما در آنیم، دوران عبور از یأس‌انگاری متافیزیکی و نیهیلیسم است، و به عبارت دیگر، دوران خود آگاهی است. همین که ما به وجود این تناقض، خودآگاهی یافته‌ایم، نشانه‌ی مساعدی است بر گذشتن از غلبه نیهلیسم. یعنی از غفلت ملازم با یأس‌انگاری متافیزیکی بیرون آمده‌ایم، و این مغتنم است.

غرب به خودی خود نمی‌تواند از سیطره این غفلت بیرون آید ؛ «تجدید و عهد» در «ما» انجام خواهد شد و تبعات آن در عالم تحقق غرب یاری خواهد داد تا خود را از ظلمات غفلتی که ملازم با نیهیلیسم است برهاند. مراد از تجدید عهد، تازه کردن آن عهد ازلی است که در لوح فطرت بشر محفوظ است. تاریخ حیات بشر، تاریخ روی آوردن به این عهد فطری و یا انکار آن است و اگر لفظ «عهد» در نزد ما مترادف با «عصر و زمان» است علّتی جز این ندارد. پیامبران مجدد همین عهدند از راه «تذکر»؛ یعنی که عفلت بشر در فراموشی آن پیمان فطری است که هر کس در درون خود باز می‌یابد.

این «ما» که گفتم، کیست؟ فلسفه در این سوی کره زمین که ما هستیم، از همان آغاز، متأثر از تفکر مبتنی بر وحی بوده است و سیری داشته مخالف با سیر فلسفه در غرب. غرب مظهر اسم ظاهر است و شرق مظهر اسم باطن، و تعهد تاریخی ما در این میانه، جمع بین ظاهر و باطن است.

فیلسوفان ما ناگزیر در نور وحی روی به تفکر انتزاعی فلسفی آورده‌اند و نه تنها فیلسوفان، متکلّمین و متصوفه نیز از تفکر فلسفی مدد گرفته‌اند. نسبتی که عرفا با فلسفه یافته‌اند به عبارتی «سلبی» است؛ عالم فلسفه، عالم انتزاع است و عالم عرفان، عالم اتحاد. و تصوف نظری، همان دین است در صورت تفکر فلسفی.

...

آوردگاه رنج


لینک منبع: آخرین دوران رنج (شهید آوینی)

‌ ‌
۱۵ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چندی پیش به کتابی در زمینه علوم کامپیوتر برخورد کردم. با عنوان The Master Algorithm نوشته آقای Pedro Domingos. ایشان ظاهرا استاد دانشگاه واشنگتن هست و در زمینه یادگیری ماشین فعالیت‌های علمی دارند و برنده جایزه SIGKDD نیز بوده اند.

اسم کتاب پیش و بیش از هر چیز نظرم رو جلب کرد و از ظاهرش میشد فهمید که احتمالاً دربرگیرنده نظریاتی مبنایی و فلسفی درباره توسعه و تکنولوژی به خصوص در عمق تمدن غرب (آمریکا) است. از آنجا که مطالعات هر چند مختصر در بحث فلسفه‌ی علم و مبانی توسعه غرب داشتم و دارم، و همچنین به رشته دانشگاهی‌ام نیز مرتبط بود، علاقه‌مند شدم که با وجود انگلیسی بودن متن، نسخه الکترونیکی آن را تورق کنم!

از بحث در ترجمه دقیق خود عنوان کتاب میگذرم  ولی "شاه الگوریتم" به نظر مناسب هست. (الگوریتم از نام خوارزمی-الخوارزم- گرفته شده است) همین عنوان ساده در واقع ناظر به یکی از مهم ترین مباحث فلسفی «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» می‌باشد. البته این بحث فلسفی در خیلی از علوم دامنه پیدا کرده است و از قدیم به طور خاص در ریاضیات و هندسه تحلیلی و یا معماری که مسلمانان آن را توسعه داده اند، نیز به چشم می‌خورد. به عنوان مثال اینکه تنها با یک معادله جبری، تمام دایره‌های صفحه و یا فضا را میتوان ترسیم نمود.

داخل گنبد مسجد شیخ لطف اللهگنبد مسجد شیخ لطف الله
قبل از آشنایی با این کتاب، متنی درباره آقای Andrew Ng (یکی از 20 مخترع برتر دنیا) در جایی خواندم که ایشان هم پیشرفت در تحصیل خودش را (زمانی که از انجام کار جدید در هوش مصنوعی ناامید شده بوده) به طور ضمنی ناظر به همین موضوع فلسفی(پیدا کردن یک الگوریتم برای حل همه مسائل) دانسته است. لذا با این اوصاف متوجه شدم مبانی نظری که پیشرفت آینده غرب (مدینه فاضله غربی) را رقم میزند، ریشه‌دار تر از مظاهری است که مردم با ساحت تکنولوژیکی آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

آقای Domingos در فصل دوم کتاب خود یک فرضیه مطرح کرده است:

Here, then, is the central hypothesis of this book
All knowledge—past, present, and future—can be derived from data by a single, universal learning algorithm

تمام دانش - گذشته، حال و آینده میتواند از داده‌ها بدست آید به وسیله یک الگوریتم یادگیری منفرد و جهانی

کتاب شاه الگوریتم

شاید شما هم با دیدن فرضیه فوق به یاد آثار شهید آوینی (آینده بشریت، سیطره بر جهان و غیره) افتاده باشید که غرض همین یادآوری است. در این نوشته مجال آن نیست که به این موضوع فلسفی بپردازم، چه اینکه بزرگواران و اساتید بسیار رساتر و کامل‌تر از بنده در این مورد سخن گفته‌اند.(1) هدف بنده در این فرصت اندک، فقط بازگو کردن و یادآوری چند نکته است پیرامون تقابل غایت تمدنها؛ تمدن اسلام و تمدن غرب.

آقای Domingos در بخشی از کتاب که درباره الگوریتمهای تکاملی و ژنتیک صحبت میکند، مینویسد

S#e#x just seems to be the end, rather than the means, of technological evolution.

اجازه دهید از ترجمه آن عبور کنم! تنها به عبارتی از فرمایش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در غررالحکم اشاره کنم که s#e#x را شبیه‌ترین چیز به جنون دانسته‌اند؛ به نظر می‌رسد این مطلب بیشتر دلالت بر توصیف s#e#x دارد تا مذمّت آن. گرچه از موارد استفاده‌ی مظاهر تکنولوژی که امروز در زندگی ما مشاهده می‌شود -به خصوص صنعت سینما- میتوان هدف‌گذاری تفکر غربی را به وضوح دید و اظهار نظر کتاب، مسئله‌ای غریب نیست. اما چیزی که به شکل یک متناقض‌نما عنوان می‌شود، ترکیب «علوم برای جنون» می‌باشد.

ناگفته نماند که در بخش دیگری از کتاب، کارکرد «شاه الگوریتم» "درک ذهن خداوند" معرفی شده است...

The Master Algorithm is the germ of every theory; all we need to add to it to obtain theory X is the minimum amount of data required to induce it. (In the case of physics, that would be just the results of perhaps a few hundred key experiments.) The upshot is that, pound for pound, the Master Algorithm may well be the best starting point for a theory of everything we’ll ever have. Pace Stephen Hawking, it may ultimately tell us more about the mind of God than string theory.

با این اوصاف مسئله‌ی توسعه با فرهنگ غرب، «تقرّب به خداوند و تخلق به اسماء و صفات الهی» نیست بلکه «خواندن ذهن خداوند» و تسلط بر بخشی از پازل یا معمای هستی و تغییر و تبدیل شیطانی در خلقت و سنت های الهی است.

حال در مقابل در کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» شهید آوینی این طور دریافت میکنیم که هدف از توسعه عدالت ‌می‌باشد تا استعدادهای تمام انسان‌ها در نهایت کوشش فردی و جمعی، شکوفا شود. عطف به این مطلب، می‌توان گفت که "تمام انسان‌ها آزاد هستند که ذیل چتر عدالت از تمام نعمات خداوند بهره ببرند" و تفاوت ما با اندیشه کانونی تمدن غرب بر سر همین «عدالت» و صلاحیت «عدالت گستر» است و البته نظم نافذی که به صورت محسوس و غیر محسوس بر آن سایه افکنده است.

شهید آوینی در آثار خود ذکر نموده‌اند که اسلام با رفاه مخالف نیست و بی‌تردید یکی از مظاهر تمدنی دوران ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) خودش را در رفاه مردم می‌نمایاند. چنان که در روایات و احادیث آمده است که در آن زمان مردم به درجه‌ای از رفاه خواهند رسید که رنگ لباسشان به دلخواه خود تغییر می‌کند و یا طی زمان لباسشان بزرگ می‌شود.(2) حتی بعید نیست که در زمان حضرت صاحب (عج) بر برخی از مظاهر تمدنی کنونی بشر صحه گذاشته شود، چنانکه خداوند در دو قسمت از قرآن کریم به این صورت بیان می‌فرماید، که برخی اقوام، مقام برخی دیگر را به ارث برده‌اند...

سوره شعراء

فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (57) وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ (58) کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَنی‏ إِسْرائیلَ (59)

سوره دخان

کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (25) وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ (26) وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهینَ (27) کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ (28)

برای پرهیز از اطاله کلام، ادامه این مبحث را که ذیل بحث «علم دینی» عنوان می‌شود، در پست دیگری منتشر میکنم.


پ.ن:

1- منابع این پست، آثار مختلفی است که بیشترین جهت‌دهی را از جزوات سایت سدید گرفته ام. گرچه محصولات رایگان نیست، اما حقیقتا ارزشمند است.(جزوه‌ی از تسلط بر طبیعت تا تسلط بر انسان)

2- ... یکسوه الثوب فیطول علیه کلّما طال، و یتلوّن علیه أیّ لون شاء. (القطره، علامه مستنبط)

3- کتابهای شهید آوینی را می‌توانید با استفاده از نرم‌افزار کتابراه دانلود و مطالعه نمایید.

4- استنطاق «علوم برای جنون» را از دو عبارت ذیل گرفته ام:
All Knowledge...
...to be the end
و از روایت امیرالمؤمنین استفاده کردم تا با مبنای اسلام دید خودمون رو باز تر کنیم... و در دام نیفتیم! مستقل از اینکه طرف غربی، صورت اشیاء را چه چیزی تصور می‌کند.(توضیح در پاسخ به کامنت)

5 - در مورد "به ارث بردن ارض توسط قوم بنی اسرائیل" به تفاسیر مختلف ذیل آیه 104 سوره اسراء مراجعه نمایید.


حاشیه نوشت:

لینک مطلب مرتبط با آقای Andrew Ng

‌ ‌
۲۷ دی ۹۴ ، ۱۱:۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر


روزی پیامبر اکرم (ص)با یارانش به مکانی می‌رفتند و پیرزنی ریسنده را دیدند. پیامبر (ص) از پیرزن دلیل اعتقاد به خداوند را می‌پرسند پیرزن می‌گوید این چرخ نخ‌ریسی را می‌بینید که به دست من می‌چرخد، پس چطور چرخ به این بزرگی(عالم) را کسی نمی‌چرخاند؟؟
پیامبر (ص) رو به یارانش می‌فرمایند :توحید را از این پیرزن بیاموزید.



کارل مارکس:

چرخ دستی ریسندگی جامعه را به سوی حاکمیت فئودال‌ها(سرمایه‌داری) سوق می‌دهد و ماشین ریسندگی برخلاف آن جامعه را به زیر سلطه‌ی سرمایه‌داران صنعتی می‌کشاند...
(لینک منبع)


کتاب «پندهای حکیمانه در آثار علامه حسن زاده آملی» :


در زمان پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله وسلّم، طبیب یهودی درگذشت، آن حضرت را از وفات وی خبر دادند، رسول اکرم از شنیدن آن اظهار تأسف کرد، عرض نمودند: یا رسول الله این متوفی یهودی بوده است. فرمود مگر نمی‌گویید طبیب بوده است.

لینک کتاب



شهید آوینی:

دیدگاه شهید آوینی درباره سینما


پ.ن:

1- صحبت پیرامون "علم دینی" چه به مثابه «محصول» و چه به مثابه «فرایند یا روش» زیاد است. در آینده پستهای دیگر پیرامون این مسئله منتشر خواهم کرد. البته سابقا نیز پست‌هایی مرتبط با این موضوع گذاشته ام، از جمله «نگرانی ما برای انقلاب اسلامی... ، فرهنگ و چگونگی امکان آن... »

2- به نظرم، نظرات شهید آوینی قلب تمدن غرب را نشانه گرفته است و باید بیشتر ایشان را بشناسیم و بشناسانیم.

3- نظر کارل مارکس را ابتدا در کتاب «تحلیل ماهیت تکنولوژی» خواندم که نقد شده بود. از باب این گذاشتم که زاویه دید متفاوتی (هر چند غلط) را نشان می‌دهد.

‌ ‌
۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۳:۴۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر