«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین

کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه‌ی دیار قدس شویم. (شهید آوینی)

تبلیغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ» ثبت شده است

در یک نشریه تخصصی از قول مهندس بهشتی مطلب جالبی خوندم، دیدم که ایشون فرهنگ رو به شکلی جالب تعریف میکنند؛
فرهنگ عبارت است از: خِـرَد حاصل از تعامل تاریخی با محیط

ایشون بعد در ادامه تعریف توضیح میدن... که من با رویکرد خودم و با دخل و تصرف در صحبتشون، توضیحات رو مینویسم:


1- از جنس اندیشه است. یک فرد با فرهنگ، اندیشمند هست. حتی اگه توی فرهنگ روستا زندگی کنه.
2- تعاملی است: محصول تعامل است و با انزوا و درجا زدن میانه ای ندارد.
3- تاریخی است: یعنی نیاز به زمان داره... گاهی 30 سال گاهی 1400 سال؛ اتفاقی که زودگذر هست، فرهنگ نمیشه... باید صبر زیاد داشت.
4- وابسته به محیط: یک منطقه روستایی، یک منطقه کم آب، یک منطقه زیارتی، یک فرهنگ خاصی دارند. یک قوم مثل قوم یهود که در محیط خودش به مادیات و ظاهر اشیاء اهمیت میده فرهنگ متفاوتی میسازه نسبت به قومی که به ماهیت و حقیقت اشیاء اهمیت میده.

روایت داریم حقیقت شیء، صورت شیء است.

- اینجا یک فرهنگ(1) میاد به خواص فیزیکی آب اهمیت میده... با بخار آب، انقلاب صنعتی راه میندازه(گرچه گفته میشه جابر بن حیان قبلا توانست از آب برق تولید کنه ولی انقلاب راه ننداخته(2))
- یک نفر هم به صورت آب توجه میکنه... و عطش رو تحمل میکنه و شعله ای روشن میکنه که 1400 سال نورش در قلب شیعیان روشن می‌مونه و تمام دنیادارها از نورش وحشت دارند.


پ.ن:

1- یک فرهنگ نمیشه گفت، مخلوطی از چند فرهنگ که ریشه در رنسانس داشت...

2- منبع: کتاب گفتگو با علامه حسن زاده آملی(البته خود علامه از دوست خود نقل میکنن)

3- یک نفر دیگه هم میره توی مکتب و فرهنگ اولی درس میخونه و برمیگرده توی فرهنگ دومی و مسائل رو اشتباه حل میکنه؛
در همین رابطه بخوانید:
رحیم پور ازغدی: آنها که معتقدند آب خوردن‌مان به دست غرب است درمکتب همان‌ها درس خوانده‌اند
کار فرهنگی در حصارِ تنگِ ابزارهای مادی

‌ ‌
۱۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

وقتی خبر برخورد با بانوی آمر به معروف و ناهی از منکر در موضوع حجاب رو خوندم، تصمیم گرفتم به جای تحسین و تحلیل اجتماعی از شجاعت آن خانم ناهی از منکر و یا تقبیح و ابراز حس برائت نسبت به کار اطرافیان که فقط واستادن و نگاه کردن و تحلیل اجتماعی این بی‌تفاوتی (که در جای خودش لازم هست)، تحلیلی مبتنی بر عقل و نقل درباره‌ی اصل موضوع بنویسم. از طرفی شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام هم هست و از خطبه نهج البلاغه گفتم تا به کلام معصوم نورانی شویم.

نخستین استدلالی که درباره موضوع اجباری بودن حجاب میشه و از جمله در خبر اخیر وقتی دقت کردم و چند جای دیگه که خاطرات رو میخوندم، اینه که به بدحجاب تذکر داده میشه که بالاخره ما شهروند این مملکت هستیم و مملکت قانون داره... لذا باید به قانون احترام گذاشت و حجاب رو رعایت کرد... شکی در درستی این حرف نیست، اما سؤال اینجاست وقتی یک جوان بدحجاب (اعم از مرد و زن) میتونه با دقت در پوشش، و نپوشیدن مانتوهای تنگ، زیبایی و وقارش رو همچنان حفظ کنه، چرا اصرار داشته باشه به پوشش زننده و یا با جلوه آسیب زننده (چه خودش و چه دیگران)؟ طبعا برخورد قانونی بر عهده دستگاه‌های ذی‌ربط هست، ولی من میخوام از یه زاویه دیگه به قضیه نگاه کنم... به نظرم صحبت از قانون باید در مرحله آخر عنوان بشه با مطالعه و سرمشقی که در روایت ذیل داشتم:

امام حسین (سلام الله علیه) در روز عاشورا در مرحله آخر، بعد از اینکه هیچ چیز تأثیر نکرد، فرمودن:

... (اى گروه شیطان) اگر شما را دین نیست و از روز قیامت نمی‌ترسید، آزاده باشید و باز گردید به انساب خود اگر شما اعراب هستید.

یعنی اگه دین شما براتون حجت نمیاره، حتی اگه به قوانینی که مورد پذیرش عقلا از پدرانتون بوده پایبند باشید، دست از جنگ باید بردارید.

.

.

... در مورد حجاب نیز من این طور فکر میکنم؛ که نباید سریع رفت سراغ استناد به قانون، چه اینکه برخی افراد به خاطر جهل و ناشناخته بودن ثمرات حجاب و پیامدهای بدحجابی و یا ترس از جو جامعه یا از روی هوا و هوسِ جوانی و نه با قصد قانون‌شکنی این خطا رو مرتکب میشن... و بلکه بشه با راهنمایی از جنس خود دین و مذهب، تأثیر گذاشت.(همان طور که امام ابتدا با ادبیات درون دینی، افراد رو نصیحت کردند و بعد ارجاع دادن به سنتهای خوب در انساب اعراب) اینکه در مرحله نخست، چه بیانی اثرگذار تر هست، دوستان استاد ما هستند؛ مثلا با گفتن سیره و نام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و معرفی ایشون به عنوان الگوی یک زن کامل یا گفتن از حجاب در سایر ادیان الهی و ... احتمالا اثر بهتری بشه گذاشت. (البته بنده در موارد خاصی که خبرش بیرون اومد اظهار نظر نمیکنم و به طور کلی میگم، و در اون شرایط خاص نبودم)

اما اگه بخوام استدلالی نگاه کنم، یکی از بهترین استدلال‌ها رو در کلام امیرمؤمنان یافتم. امام علی (سلام الله علیه) که خود حاکم جامعه اسلامی بودن در خطبه 40 نهج‌البلاغه فرموده‌اند: (قریب به مضمون)

« (به ناچار) برای مردم یا امیر نیک یا امیر بدکار باید باشد. اگه امیر نیک باشه، در مملکت یه سری تکالیف داره مثلا مالیات بگیره، امنیت برقرار کنه، حق ضعیف رو از قوی بگیره، با دشمنان مبارزه کنه...
و همه اینا باید باشه تا اینکه از جمله در فرمانروایی او، مؤمن از شر بدکار در امان باشد...(یُستَراحَ مِن فاجر) »

امیرالمؤمنین یه جامعه با امیر نیک رو توصیف میکنه. می‌فرماید توی جامعه‌ای که امیرش نیک هست، بالاخره مؤمن یه سری انتظارات طبیعی داره، دلش میخواد از شر بدکار راحت باشه و بتونه کار خودش رو بکنه (یعمل فی إمرته المؤمن). در ادامه مثال میزنم: (مرد)دلش نمی‌خواد مناظر محرک به او تحمیل شود... و یا (زن) نمیخواد خیانت ببینه...دلشون میخواد آرامش روانی حاکم بشه. بالاخره حق طبیعی‌شون هست دیگه...!
و از حاکمش هم انتظار داره این رو برقرار کنه. لذا در جکومت امیر نیک، باید راحتی(ظاهری) فاجر گرفته بشه. از این روست که مسیحی و یهودی هم باید برای حفظ راحتی مؤمن در جامعه اسلامی اجبارا به حجاب پایبند باشه...

بگذریم به نظر میرسه با وجود آمار طلاق، در شر بودن بدحجابی شکی وجود نداشته باشه...

----------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن:

بهتر دیدم متن خطبه 40 نهج‌البلاغه رو بنویسم تا سوءتفاهم‌های احتمالی پیش نیاد!

(...)  مردم به زمامدارى نیک یا بد، نیازمندند، تا مؤمنان در سایه حکومت، به کار خود مشغول و کافران هم بهره بجوید، و مردم در استقرار حکومتش، زندگى کنند، به وسیله حکومت بیت المال جمع آورى می‌گردد و به کمک آن با دشمنان می‌توان مبارزه کرد. جادّه‏‌ها امن و امان، و حقّ ضعیفان از نیرومندان گرفته می‌شود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران، در امان می‌باشند (...) منتظر حکم خدا در باره شما(اشاره به خوارج) هستم. [و نیز فرمود:] امّا در حکومت پاکان، پرهیزکار به خوبى انجام وظیفه می‌کند ولى در حکومت بدکاران، ناپاک از آن بهرمند می‌شود تا مدّتش سر آید و مرگ فرا رسد.

---------------------------------------------------------------------------------------------

بعد نوشت:

*معنای «نظم امرکم» در وصیت‌نامه امیرالمومنین چیست؟*
تحلیل خواندنی رهبر معظم انقلاب

«همه مخاطب کلام امیرالمومنین علیه‌الصلاة و السلام هستیم. می‌فرماید: *«همه شما را توصیه می‌کنم.»* به چه چیز؟ *«بتقوی الله.»* مجددا «تقوا». اولین و آخرین کلمه امیرالمومنین علیه السلام، تقواست. به دنبال آن: *«و نظم امرکم.»*
نظم امرتان. یعنی چه؟ یعنی همه کارهایی که در زندگی می‌کنید، منظم باشد؟ معنایش این است؟ ممکن است معنایش این هم باشد. نفرمود«نظم امورکم.» کارهایتان را منظم کنید. فرمود «نظم امرکم.»

آن چیزی که باید منظم و محکوم نظم و انضباط باشد، «یک چیز» است. «نظم امور» نفرموده است. فرموده است: «نظم امرکم.» انسان می‌فهمد این نظم امر، عبارت از *امری مشترک بین همه است*.
بنظر من می‌رسد که «نظم امرکم» عبارت از اقامه نظام و حکومت اسلامی و ولایت اسلامی باشد. معنایش این است که با قضیه حکومت و نظام، منطبق با نظم و انضباط رفتار کنید و بلبشو نباشد.»
۱۳۷۲/۱۲/۱۳

•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•

‌ ‌
۰۸ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۳ نظر