گاهی اوقات که در باب آزادی و به خصوص آزادی بیان سخن گفته میشود، عده ای آن را چنان تقدیس میکنند که گذشته از ادله عقلی، حتی آیات و روایات نقلی را هم برای اثبات حرفشان، مصادره به مطلوب میکنند. گویی خداوند دیگر نمیتواند آزادی و اختیار را از اینان پس بگیرد! بلی این چنین آدمی مبهوت میماند... اولین آیهای که احتمالا به ذهن هرکس ذیل این نوع موضوعات میرسد، آیهی معروف « الّذین یستمعون القول و یتّبعون أحسنة » است. مثلا در مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری امسال و همچنین برنامه "مناظره" که بعد از آن هر هفته ادامه پیدا کرد و در حال ادامه پیدا کردن است! آیه مذکور بالاسر دکور، مشخص نصب شدهاست... در حالی که اسم برنامه ربطی به آیه ندارد.
اینگونه تصورات، حکایت دیدن از درون یک لوله است... شبیه آیه « لا تقربوا الصّلوة » است که در ادامه « و أنتم سکری» را نمیبینند. این آیه اگر پیرامون آزادی بیان از آن یاد شود، خب طبیعتا مثل سایر آیات نیاز به تفسیر و تأویل دارد اما با کمی دقت و دیدن قبل و بعد آیه میشود فهمید که اصولا منظور از «کسانی که قول را میشنوند...» چه افرادی است؟ خداوند در آیه 17 و 18 سوره زمر میفرماید:
وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ (17)
الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (18)
ترجمه:
و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست، پس بندگانم را بشارت ده.
همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند.
خود آیات گویا هستند؛ مخصوصا وقتی به هم وصل کنیم « ... پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که ... »
به عبارت دیگر اگر بخواهیم ویژگی افرادی که سخن را میشنوند برشماریم، چند صفت را میتوان ذکر نمود:
1- اجتناب از عبادت طاغوت
2- بازگشت به سوی الله
3- التزام عملی (تبعیت از نیکوترین سخن) و نه صرفا انتخاب و به کنار انداختن!
4- صاحب خرد (أولو الألباب)
گذشته از این موارد، آیا « القول » که از نظر لغوی، مفرد است (اقوال نیست) و معرفه(نکره نیست) واقعا شامل هر سخنی میشود؟ اگر فرض را بر این بگذاریم، پس ظاهرا این طور نیز میتوان نتیجه گیری کرد که هر موسیقی و آواز حلال و حرام را گوش دهیم تا بین آنها نیکوترین را انتخاب کنیم!!! لذا واضح است که سخن، هر سخنی نمیتواند باشد به ویژه اینکه بحث تبعیت هم در میان است. تبعیت از بهترین قول. یعنی وقتی میتوانیم عمل کنیم که بهترین سخن را انتخاب کرده باشیم؛ و کدام سخن بهتر از دعوت به سوی الله ؟ همان آیه 33 سوره فصلت: وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنی مِنَ الْمُسْلِمینَ ... (1) که در آن نیکوترین قول، دعوت به سوی الله معرفی شده است.
از طرف دیگر تبعیت کردن هزینه دارد، هزینهی آن معادل وقت و عمر انسان است... عمر انسان هیچوقت کفاف نمیدهد که از یک قول که ابتدا تصور میکرده خوب است تبعیت کند و بعد که به انتها رسید پشیمان شود و بفهمد که اشتباه بوده! بگذریم...
یکی دیگر از وجوه «القول» در روایتی ذیل همین آیه 18 سوره زمر در بیان امام صادق علیهالسلام مشخص شده است:
« َهُوَ الرَّجُلُ یَسْمَعُ الْحَدِیثَ فَیُحَدِّثُ بِهِ کَمَا سَمِعَهُ لَا یَزِیدُ فِیهِ وَ لَا یَنْقُص » یعنی « آن فردی است که حدیثی را میشنود و آن را بازگو میکند همانطور که شنیده و زیاد و کم نمیکند در آن...
در ادامه روایتی از امام سجاد علیه السلام را آوردم که در آن تصریح شده که انسان با هر کسی که دلش بخواهد نباید همنشین شود، هر چیزی که دلش بخواهد نباید بگوبد، هر چیزی که دلش بخواهد نباید بشنود... البته امام برای هر کدام، به آیهای از قرآن نیز استناد میکنند.
لَیْسَ لَکَ أَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِمَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ- وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ وَ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً قَالَ خَیْراً فَغَنِمَ أَوْ صَمَتَ فَسَلِمَ وَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَسْمَعَ مَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلا
(علل الشرائع، ج2، ص: 605)
جهت برطرف شدن سوءتفاهمهای احتمالی، دو نکته اضافه کنم؛
1- آیات و روایات فوق، حجت نهان که عقل انسان است را نفی نمیکند... بلکه بیانگر این نکته است که مؤمن نباید به قول معروف بیگدار به آب بزند و بدون پشتوانه استنتاج کند... نیاز به یک هادی است تا بتواند حق و باطل را تبیین کند، از این رو در قرآن میخوانیم «قد تبیّن الرّشد من الغی...» یعنی « تبیین و ارائهی حق و اینکه چه چیزی باطل است انجام شده و اصولا کار امثال بنده و شما نیست؛ این کار به عهدهی خداوند و فرستادگان اوست که در طول بعثت یا امامت و هدایت انجام دادند، کار ما فقط پذیرش معرفت(یا رد معرفت) است»(2) از این رو قرآن در آیه 18 سوره زمر میفرماید "یستمعون"، یعنی حداقل آیه "شنیدن" و تحقیق رو به عنوان ارزش مطرح میکند نه "بیان". تکلیف "بیان" مشخص است و تحت عنوان "القول" آورده شده است؛ ضمن اینکه باید "نیکوترینش" تبعیت شود... لذا حق نداریم اقوال غیر نیکو و بیارزش یا کم ارزش وارداتی را دنبال کنیم و بپذیریم؛ ارزش کار ما اوّلا در این پذیرش و ثانیا در درک و فهم صحیح است نسبت به معرفتی که به بندگان ارائه شده و "همچنین زحمتی که برای رسیدن به معرفت میکشیم..."(3)؛ آزادی در دایره این زحمات قابلیت مطرح شدن دارد.
2- حال برخی سؤالات مبناییتر ایجاد میشود که صرفا مطرح میکنم اما حرف برای هر کدام واقعا زیاد است...
- با توجه به ماهیت آزادی درون اسلام، ارزش آزادی شنیدن و تحقیق به جز رنج و زحمتی که کشیده میشود بر چه پایهای استوار است؟
- بیان (تکلّم یا قول) ارزشمند(احسن) را چگونه بشناسیم؟
- ارزش بیان درون یک مجموعه آزاد اسلامی چگونه باید تعیین شود؟
- با فرض اینکه آزادی یک ارزش است، آیا ارزشمندی نهفته در آزادی، خودبهخود به بیانهای بیارزش، وِجهه میدهد؟؟
و بالعکس؛ آیا آزادیهای افراطی(بی ارزش) موجب نمیشود بیانهای ارزشمند قربانی شوند؟
- و آیا آزادی بیانی که برخی با شدت و حدت مطرح میکنند، نمایندهی یک پاردوکس پنهان نیست «ارزشِ بیارزش»
پانوشت:
1- ... و مشکل از همین جا شروع میشود که عدهای فکر میکنند دعوت به سوی الله میکنند و مردمانی خداجو هستند در حالی که حرمت حجّت خدا را در روز عاشورا نگه نمیدارند!
2- نظر شخصی نبود، روایتی هم دقیقا با این مضمون داریم، بعدا متنش را خواهم نوشت.
3- برگرفته از صحبت های آقای دکتر دینانی است.
4- وقتی به این فکر میکنم که به یک بیان (بی ارزش) صرف این که بیان است، باید آزادی (ارزش) داد یاد این بیت شعر میفتم:
من از بیقدری خار سر دیوار دانستم که ناکس، کس نمیگردد بدین بالا نشینیها!!
5- با برنامه مناظره و تضارب آراء مخالف نیستم، ولی سوء تفاهم نشود... آن آیه «الذین یستمعون القول» برای تماشا کنندگان محترم تلویزیون است نه مجری و مناظرهکنندگان! بهتر بود آیه «و جادلهم بالتی هی احسن...» را انتخاب میکردند.