«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین

کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه‌ی دیار قدس شویم. (شهید آوینی)

تبلیغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام» ثبت شده است

[فرستاده شده از حرف حساب]
[ عکس ]
✳️ در نسل این خاک حسین‌بن‌علی‌ است!

🔻 چنان‌که در مورد شیطان دیدیم، شیطان با کمال اختیار سجده نکرد و گفت: «مرا از آتش آفریدی و او را از گل». شیطان گفت(البته این را درست تشبیه کرده‌اند)، فقط عاشق تو(خدا) هستم. آیا من به یک گِل‌پاره سجده کنم و عشق بورزم؟ خدا به شیطان می‌فرماید: مگر من معشوق تو نیستم؟ به تو می‌گویم به این خاک سجده کن! در حقیقت تو به خاک سجده نمی‌کنی، به من سجده می‌کنی. من به تو دستور می‌دهم. پس دروغ می‌گویی که عاشق من هستی!

🔸 از خدا #علم_کامل بخواهید زیرا علم ناقص انسان را بیچاره می‌کند. این حرف ظاهرش خوب است. بله، من از آتشم و او از خاک است. اما مگر تو نمی‌دانی در نسل این خاک کیست؟ در نسل این خاک #حسین‌بن‌علی علیه السلام است. می‌فهمی یا نمی‌فهمی؟ تو که نمی‌دانی. تو فقط همین خاک را می‌بینی. گِل را می‌بینی و برای من استدلال می‌کنی؟ فَاخْرُجْ، «برو بیرون». خدایا، ما را با این خطاب مخاطب قرار مده! خدایا به ما أُخْرُج نگو!

👤 #علامه_جعفری
📚 از کتاب «امام حسین (ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت»
📖 ص ۲۳۷
🖤 #محرم_در_راه_است

✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم)

https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f

‌ ‌
۰۸ مرداد ۰۱ ، ۱۹:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

تو این وانفسای دربه دری و بی همه چیزی، این آیه بسی روح بخش است:

 یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُون‏

ای پسرانم، بروید از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نشوید، که همانا از رحمت خدا ناامید نمی‌شوند مگر قوم کافران

(سوره یوسف آیه 87)

دیگر این‌گونه می‌گویم:

ای پادشه خوبان / داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد / وقت است که بازآیی بازآییم

لابد باید... قحطی‌ای بشود، تا مثل برادران یوسف به دنبال یوسف کنعان/زهرا(سلام الله علیها) برویم...

باید برویم و زمین را آن قدر بکنیم به دنبال ماء معین... بی‌توجه به طعنه و تمسخر اطرافیان؛ مثل نوح

ولی...

چه قحطی‌ای سخت تر از خود فراموشی روی یوسف

چه طعنه‌ای سخت‌تر از طعنه شیطان به مقربان به خاطر گناهانمان

.
.
.

مثل ما مثل آن کوهنوردی است که قبل از بالا رفتن از دامنه، قله را می‌بیند و از رنج می‌ترسد؛

می‌نشیند و زاری می‌کند و از خدا کمک می‌خواهد...

آخر تا نرویم به چه امیدوار باشیم؟

نمی‌شود دست روی دست گذاشت... باید "برویم" و جبران کنیم؛

با هم، مثل برادران یوسف.

.
.
.

حداقل مواظب باشیم همّت‌مان را بر رفتن قرار دهیم... نه نرفتن؛ که یأس از خصلت کافران است.


لَقَدْ کانَ فی‏ یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائِلینَ‏ (سوره یوسف آیه 7)

‌ ‌
۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

نشستم تو تاکسی و اونم ضبطش رو روشن کرد، دیدم خواننده‌اش مرخصه... گفتم لطفا قطعش کنید بذارید روی رادیو بهتره...(نه اینکه رادیو خیلی پاکه!) با احترام قبول کرذ... بعد چند دقیقه سر حرف رو باز کرد.

گفت سلیقه هر کسی قابل احترامه

گفتم من واقعا این موسیقی ها برام مثل اینه که با ناخن رو آکاستیو بکشی و حتی بعضی از آهنگهای حامد زمانی رو هم خوشم نمیاد!

تا اسم حامد زمانی رو بردم، گفت آها تو از اون حزب اللهی های افراطی هستی!

گفتم افراطی که نیستم... کلا حرفم رو قطع کرد و شروع کرد به مباحثه.

گفت یا تو باید من رو قانع کنی یا من تو رو قانع میکنم؛ از تاریخ ایران و زرتشت و کورش گفت و گفت تا رسیدیم به دوران سربازی و مقام معظم رهبری. اولاش بحث تئوریک کردم ولی بعد ادامه داد که خبر داری فلان جا بهمان کار رو کردن، سپاه پَشمَدانه، خونه‌ی رهبر ئله، پسر رهبر بِله و و و...

یه جورایی کم آوردم! انگار که همش از غیب میگفت! کلاً نمونه های مصداقی می‌آورد تا ثابت کنه وضع گذشته بهتر بود!

منم جوابش رو کم و بیش میدادم، از استعمار گفتم و اینا.

گفت تو چه جور دانشجویی هستی که این چیزا رو نمیدونی! خودم رو خلاص کردم و گفتم من تو این چند سال بیشتر روی مبانی ولایت فقیه مطالعه کردم و خیلی دنبال اخبار نیستم! این که چرا باید یکی به عنوان ولی فقیه باشه و ... .

خوشبختانه ظاهرا تو اصلش مشکلی نبود و گفت من قبول دارم که بالاخره جامعه رهبر میخواد و باید امام داشته باشه و غیره.

دیگه رسیدیم به مقصد؛ گفت بیا پیش ما فلان جا گفتم وقت نمیکنم شما بیا تو اینترنت بحث کنیم، قبول نکرد!

پیاده شدم و فقط اسم وبلاگم رو بهش گفتم ... .

.
.
.
با فرض صحیح بودن استدلال‌های راننده میتونم بگم از اونجایی که این همه فقر و قتل و تبعیض و بدبختی تو دنیا هست گمان نمی‌کنم، خداوند حکیم و عادل و منصف باشه! در عین حال، به وجود خدا و یک واجب‌الوجود اعتقاد دارم!

و یا از اینکه امیرالمؤمنین در نامه ای به کارگزار خاطی خود فرمود: صلاح أبیک غرّنی منک! - به این معنی که درستی پدرت، من را در مورد تو فریفته کرد (باعث شد بهت اعتماد کنم) - بگم صلاحیت امیرالمؤمنین به نظرم زیر سؤال رفته!! (نمی‌خوام کسی رو با امیرالمؤمنین قیاس کنم)


پ.ن:

1- می‌خوام تحقیق کنم چرا امیرالمؤمنین (در کتاب اسرار آل محمد(ص)) درباره "ولایت" می‌فرماید، مسئله‌ی پیچیده‌ای است...

2- مثل امام، مثل کعبه است که مردم باید به سمت او بروند... وقتی به سمت کعبه نمی‌رویم چه انتظاری از کعبه می‌تونیم داشته باشیم؟

3- ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است... امام خمینی (ره)

‌ ‌
۲۷ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر