قرآن کریم عقول بشر را به سوى به کار بستن هر امرى که استعمال آن فطرى او است و به سوى پیمودن راهى و روشى که به حسب طبع با آن مأنوس است و طبعش آن راه را مىشناسد هدایت میکند و آن عبارت است از مرتب و منظم کردن آنچه را میداند براى به دست آوردن آنچه را که نمیداند، آرى عقل بشر مفطور بر چند نوع تفکر است، مفطور بر این است که مقدماتى حقیقى و یقینى را در ذهنش ترتیب دهد، و از ترتیب آنها به نتایجى تصدیقى و واقعى که قبلا نمیدانسته برسد، و این همان برهان منطقى است، و مفطور بر این است که مقدماتى مشهور و یا مسلّم در برابر خصم را که مربوط به مقام عمل است و سعادت و شقاوت یا خیر و شر یا نفع و ضرر به بار مىآورد و یا انجام آن خوب و سزاوار و یا زشت و ناپسند است و بالآخره مقدماتى از اینگونه امورى که کلا امورى اعتبارى است ترتیب دهد، و خصم خود را ساکت و قانع سازد، و این همان جدل است که خود در منطق، فنى جداگانه است سوم اینکه مفطور است به اینکه در موارد خیر و شر احتمالى مقدماتى (نه چون یقینى در برهان، و نه چون مشهور و مسلّم در جدل بلکه) ظنّى مرتب کند، تا از آن ارشاد و هدایت به سوى خیر مظنون و یا ردع و منع از شر مظنون را نتیجه بگیرد که این فن موعظه است، و این سه طریق تفکر یعنى طریقه برهان و جدل و وعظ را خداى عز و جل در یک آیه از کلام مجیدش آورده و مىفرماید:" ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ" که على الظاهر مراد از حکمت برهان است، به شهادت اینکه در مقابل موعظه حسنه و جدال قرار گرفته.
...
بله در این میان، یک حقیقت دیگر قرآنى هست که نمىتوان انکارش کرد و آن این است که داخل شدن انسان در تحت ولایت الهى و تقرّبش به ساحت قدس و کبریایى خداى تعالى انسان را به آگاهیهایى موفق مىکند که آن آگاهیها را با منطق و فلسفه نمىتوان به دست آورد، درى به روى انسان از ملکوت آسمانها و زمین باز مىکند که از آن در، حقائقى را مىبیند، که دیگران نمىتوانند آنها را ببینند، و آن حقائق نمونههایى از آیات کبراى خدا، و انوار جبروت او است، انوارى که خاموشى ندارد.
امام صادق (ع) فرموده: اگر نبود که شیطانها پیرامون دلهاى بنى آدم دور مىزنند، هر آینه انسانها مىتوانستند ملکوت آسمانها و زمین را ببینند، و نیز در میان روایاتى که بیشتر راویان آن را از رسول خدا (ص) روایت کردهاند این حدیث است که آن جناب فرمود: اگر زیاده روى شما انسانها در سخن گفتن نبود، و اگر پریشانى و آشفتگى دلهاتان نبود، هر آینه شما هم مىدیدید آنچه را که من مىبینم، و مىشنیدید آنچه را که من مىشنوم.
...
و قرآنى بودن این حقیقت منافاتى با سخنان قبلى ما ندارد (که گفتیم قرآن کریم طریقه تفکر فطرى را که خلقت بشر بر آن طریقه است و حیات بشر مبتنى بر آن است پیشنهاد مىکند) براى اینکه رسیدن به ملکوت آسمانها و زمین موهبتى است الهى که خداى تعالى هر یک از بندگان خود را که بخواهد به آن اختصاص مىدهد، و معلوم است که عاقبت از آن مردم با تقوا است، (لیکن نمىتوان کل بشر را از طریقه تفکر باز داشت، به امید اینکه کل بشر مشمول چنین موهبتى شوند)
پ.ن:
1- برای خواندن متن کامل تر به این لینک و همچنین به اینجا رجوع نمایید؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج5، ص 414 تا ص 460 همچنین در ادامه صفحه 502 تا صفحه 513
2- این لینک پیرامون موسیقی پاک از دیدگاه رهبر معظم انقلاب است و چه بسا با تحلیل صحیح بتوان به علوم مختلف هم تعمیم داد.