فرهنگ و چگونگی امکان آن
در یک نشریه تخصصی از قول مهندس بهشتی مطلب جالبی خوندم، دیدم که ایشون فرهنگ رو به شکلی جالب تعریف میکنند؛
فرهنگ عبارت است از: خِـرَد حاصل از تعامل تاریخی با محیط
ایشون بعد در ادامه تعریف توضیح میدن... که من با رویکرد خودم و با دخل و تصرف در صحبتشون، توضیحات رو مینویسم:
1- از جنس اندیشه است. یک فرد با فرهنگ، اندیشمند هست. حتی اگه توی فرهنگ روستا زندگی کنه.
2- تعاملی است: محصول تعامل است و با انزوا و درجا زدن میانه ای ندارد.
3- تاریخی است: یعنی نیاز به زمان داره... گاهی 30 سال گاهی 1400 سال؛ اتفاقی که زودگذر هست، فرهنگ نمیشه... باید صبر زیاد داشت.
4- وابسته به محیط: یک منطقه روستایی، یک منطقه کم آب، یک منطقه زیارتی، یک فرهنگ خاصی دارند. یک قوم مثل قوم یهود که در محیط خودش به مادیات و ظاهر اشیاء اهمیت میده فرهنگ متفاوتی میسازه نسبت به قومی که به ماهیت و حقیقت اشیاء اهمیت میده.
روایت داریم حقیقت شیء، صورت شیء است.
- اینجا یک فرهنگ(1) میاد به خواص فیزیکی آب اهمیت میده... با بخار آب، انقلاب صنعتی راه میندازه(گرچه گفته میشه جابر بن حیان قبلا توانست از آب برق تولید کنه ولی انقلاب راه ننداخته(2))
- یک نفر هم به صورت آب توجه میکنه... و عطش رو تحمل میکنه و شعله ای روشن میکنه که 1400 سال نورش در قلب شیعیان روشن میمونه و تمام دنیادارها از نورش وحشت دارند.
پ.ن:
1- یک فرهنگ نمیشه گفت، مخلوطی از چند فرهنگ که ریشه در رنسانس داشت...
2- منبع: کتاب گفتگو با علامه حسن زاده آملی(البته خود علامه از دوست خود نقل میکنن)
3- یک نفر دیگه هم میره توی مکتب و فرهنگ اولی درس میخونه و برمیگرده توی فرهنگ دومی و مسائل رو اشتباه حل میکنه؛
در همین رابطه بخوانید:
رحیم پور ازغدی: آنها که معتقدند آب خوردنمان به دست غرب است درمکتب همانها درس خواندهاند
کار فرهنگی در حصارِ تنگِ ابزارهای مادی