ضرورت تنظیم روش 2
در ضرورت تنظیم یا تزیین روش، بهتر دیدم چند لینک و مصداق ذکر کنم، إن شاء الله در فرصتی دیگر مطلبی پیرامون چگونگی تنظیم روش به صورت منسجمتر ارائه خواهد شد:
اینجا پستی در مورد خطر ماتریالیسم در علم بخوانید؛ نکته سنجی نویسنده این وبلاگ از آن جهت که متن شهید آوینی در حاشیهنوشت پست قبل را مرور کرده بودم، بسیار قابل توجه بود.(1)
The Danger of the Cult of Materialism
The reader may ask, why am I so harsh on Demis Hassabis? The answer is that Hassabis and almost everyone else in the AI community are materialists. That is, they believe and teach others to believe in all sorts of pseudoscientific dogmas that support their core doctrine that God does not exist. For examples, they believe that matter is all there is, that the universe created itself, that life emerged out of dirt all by itself, that they can gain immortality by transferring the contents of their brains to a computer and that computers can achieve consciousness by some unexplainable magic called emergence.
In my opinion, materialists are not just crackpots and pseudoscientists. They are a formidable danger to humanity in this impending age of artificial general intelligence. Their ultimate goal is to eradicate traditional religions by force, if necessary. Materialism is now a full blown machine-worshipping cult whose members preach that intelligent machines should be treated as sentient beings and be given legal rights similar to human rights. If a significant percentage of mankind begins to worship machines as conscious agents or saviors, we are doomed. What I am saying is that materialism is just as evil and dangerous as the other religions of the world, and possibly even more so.
Mark Cuban says studying philosophy may soon be worth more than computer science
اینجا مطلبی در مورد اهمیت اقتصادی فلسفه! بخوانید (حداقل از دید یک سرمایه دار) البته قبل تر در نشریه «گفتمان الگو» مصاحبه ای با عنوان «فلسفه هم ابزاری و اقتصادی شده است» خوانده بودم و (صرف نظر از درست یا غلط بودن) به نظر میرسد این روند در آینده کاملا قابل درک خواهد بود.*
در ادامه مطلبی در مورد رسالت فلسفه آمده است. (2)
دانشمندان در علوم مختلف منتظر فلاسفه نمیمانند
گاهی در کلاس های درسم تعبیر میکنم مساله فلسفه مساله وحدت و کثرت است و این فلسفه است که با کشف بنیاد و منطق حوادث، وحدت پیشینی رتبی آنها را توضیح میدهد. این مطلب در سنت اسلامی هم صادق است و مثلا ملاصدرا هم با زمانه خودش مواجهه پیدا کرده و انسدادها و تحولاتی که در آن دوره پیدا شده را، در ساحت فلسفی مورد بررسی قرار میدهد.به عبارت دیگر فلاسفه کثراتی که در عالم هستی بروز پیدا میکند، وحدت بنیادین آن را در دستگاه عقلانی خود گزارش میکنند، این گزارش اتفاقی را رقم میزند و تحولات و تکثرات گوناگونی که در ابعاد مختلف در دروه فیلسوف اتفاق میافتد را صورتبندی میکند که وحدتی پیدا میکند، دیگر وقتی انسان با جریانها و تحولات زمانه مواجه میشود، اینها را جزایر جدا نمیبیند، فیلسوف به ما کمک میکند و آگاهی میدهد که درست است که یک نفر در سنت علمی خود یک مهندس، تاجر، نقاش و یا سیاستمدار و … است. اما میبینیم که اینها اضلاع گوناگون یک وحدتی هستند، وحدت پیشینی و بنیادین، این آگاهی بخشی موجب میشود که ما موقعیت خودمان را در زمانه بفهمیم، وقتی که موقعیت خودمان را در زمانه فهمیدیم این آگاهی موجب میشود که حرکتهای بعدی خودمان را متناسب با زمانهای که داریم، برداریم و خودمان را متناسب با آن تنظیم کنیم، فسلفه ما را آگاه به انسدادها، ظرفیتها و امکانها میکند.
پ.ن:
1- مرور مطالب وبلاگ rebelscience باعث شد که در مورد "روش تبیین" خود نویسنده ، دچار سؤال شوم... طبعا تمام مطالب نقل شده از دیگران در این پست به همین صورت که بیان کرده اند، لزوما مورد تأیید نمیباشد!
2- با توجه به بحثهای پیشین به نظر میرسد در آینده دانشمندان در علوم مختلف از طریق فلسفه های مضاف نیاز خود را برطرف خواهند کرد گرچه امروز شاید منتظر نمانند.
بعد نوشت:
اگر علاقه مند به مطالعه بیشتر هستید پیشنهاد میکنم در زمینه فلسفه های مضاف، کتاب "تأملاتی در فلسفهی فلسفه اسلامی" اثر استاد یزدانپناه را مطالعه کنید.
* لازم به ذکر است که مطلب مصاحبه ی نشریهی گفتمان الگو دلالت بر کاربردی شدن فلسفه نداشته است وعنوان شده است که شاید در غرب نگاهی انتزاعی و ایزوله به فلسفه وجود داشته باشد که ظاهرا دانشگاهها متناسب با استقبال دانشجو تدریس میکنند!... در حالی که فلسفه مخصوصا (در قالب فلسفه مضاف) میتواند کاربردی باشد (اینجا و اینجا را بخوانید) و رسالت و هویت خودش همچنان پا برجا باشد.