آن کس که تو را شناخت جان را چه کند | فرزند و عیال و خانمان را چه کند | |
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی | دیوانهی تو هر دو جهان را چه کند |
پ.ن:
ابیاتی از دیوان شمس.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند | فرزند و عیال و خانمان را چه کند | |
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی | دیوانهی تو هر دو جهان را چه کند |
پ.ن:
ابیاتی از دیوان شمس.
... فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ،
... (درعوض) صبح وشام برتو مویِه میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم،
حَسْرَةً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ،
از روى حسرت و تأسّف و افسوس برمصیبتهایى که بر تو وارد شد،
حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ ،
تا جایى که از فرط اندوهِ مصیبت، و غم و غصّهی شدّتِ حزن جان سپارم
(فرازی از زیارت ناحیه مقدسه)
محرم شد، از می او مستیم، عاشقانش هستیم، عهد و پیمان بستیم، با اباالفضل
سینه زنان و گریهکنان در فراق غم زادهی گل یاسیم، ما عزاداران حضرت عباسیم، یا اباالفضل
ما همه سر تا به پا، شور و احساسیم، ما گدای نام زیبای عباسیم؛
مه لقا، با وفا، یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل، یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل
گل نرگس، دست ما دامانت، چشم ما احسانت، جان ما قربانت، یابن الزهرا؛
گوییا هستم من بین شما، هر زمان که بود شور و حال و احساس، عطر خوشبوی یاس، نام حضرت عباس
یا اباالفضل
اینک محرم شد و وقت آن رسیده است که تمام عرشیان و فرشیان در تسلی قلّب مطهر امام عصر ناله زنند و گرد و خاک به پا کنند، و چشمها از سر شور و شعور و ارادت و معرفت، تر شوند؛ و قلب ها فقط به یاد و ذکر او ندبه سر دهند.
مگر ندبه کنندگان، میتوانند جز برای حسین ندبه کنند، ضجه زنندگان، جز برای او ضجه زنند...و اشک ها جز برای مثل ایشان ریخته شود... آنگاه که در دعای ندبه فرموده باشند: و إیّاهم فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدّموع ولیصرخ الصارخون و یضج و الضاجون و یعج العاجون . . .
در قاموس کربلاییان، هرقدر هم که در دلشان غم بزرگی باشد، غم به حساب نمیآید... در فرهنگنامه مصیبتزدگان حقیقی، "مصیبة ما أعظمها و أعظم رزیتها..." که باشد دیگر برای مصیبت های کوچک غصه نمیخورند... بلکه به شوق بسط عدل از همان طالب خون مقتول کربلا، مصائب کوچک را خورد میکنند و منتظر و دستبسته نمیایستند؛ اینک دوباره کلام روح بخش روح خدا طنین انداز میشود که: « ما ملت گریه سیاسی هستیم؛ ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان میدهیم و خرد میکنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است. دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند که اینها تبلیغات خودشان را بکنند؛ و آنها تبلیغات را از آن طرف شروع کردند، و ما را به عقب راندند و تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همین معنا، منتها با فرم دیگر، به فرم دیگر، نه با آنطور سرنیزه، به یک جور دیگر، این طایفه را میخواستند کنار بگذارند. حالا هم همان ها [هستند] منتها جوان های ما را بازی میدهند. همان مساله است. همان مساله زمان رضاخان است که مجالس را او قدغن کرد. حالا یک دستهای آمدهاند می گویند که نه، دیگر روضه نخوانید! نمیفهمند اینها که روضه یعنی چه. اینها ماهیت این عزاداری را نمیدانند چیست. نمیدانند که این نهضت امام حسین آمده تا اینجا، تا این نهضت را درست کرده. »
آری... در همین مرام و مکتب پیر خمین است که سید شهیدان اهل قلم اینگونه مینگارد:
« بگذار دشمن، خود را بفریبد و از پیوند تاریخی ما با عاشورا غافل بماند. اگر امام تنها نماند اسلام هم پیروز خواهد شد،
و ما اهل کوفه نیستیم که امام را تنها بگذاریم. بگذار دشمن هرگز در نیابد آینده در کف آن حزباللهی کوچکی است. که کفن«هیهات منا الذله» در بر کرده است. و قلک پساندازش را چون نارنجکی به قلب دشمن میکوبد. بگذار دشمن، خود را بفریبد و در انتظار از پا نشستن ما باشد. آینده از آنِ فرزندان ماست. »
آینده ای که اهل آن، ندای منتقم قتیل العبرات را در حالی که تکیه به دیوار کعبه زده است؛ خواهند شنید:
ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشاناً
ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین طرحوه عریاناً
و راستی کار ندبه کننده جز این است که مظلومیت صاحب ندبه را به گوش عالمیان برساند... ؟