«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین

کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه‌ی دیار قدس شویم. (شهید آوینی)

تبلیغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

آخرین نظرات

آزادی بیان؛ ارزشِ بی‌ارزش.

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۲ ق.ظ

گاهی اوقات که در باب آزادی و به خصوص آزادی بیان سخن گفته می‌شود، عده ای آن را چنان تقدیس می‌کنند که گذشته از ادله عقلی، حتی آیات و روایات نقلی را هم برای اثبات حرفشان، مصادره به مطلوب می‌کنند. گویی خداوند دیگر نمی‌تواند آزادی و اختیار را از اینان پس بگیرد! بلی این چنین آدمی مبهوت می‌ماند... اولین آیه‌ای که احتمالا به ذهن هرکس ذیل این نوع موضوعات می‌رسد، آیه‌ی معروف « الّذین یستمعون القول و یتّبعون أحسنة » است. مثلا در مناظره‌های انتخابات ریاست جمهوری امسال و همچنین برنامه "مناظره" که بعد از آن هر هفته ادامه پیدا کرد و در حال ادامه پیدا کردن است! آیه مذکور بالاسر دکور، مشخص نصب شده‌است... در حالی که اسم برنامه ربطی به آیه ندارد.

این‌گونه تصورات، حکایت دیدن از درون یک لوله است... شبیه آیه « لا تقربوا الصّلوة » است که در ادامه « و أنتم سکری» را نمی‌بینند. این آیه‌ اگر پیرامون آزادی بیان از آن یاد شود، خب طبیعتا مثل سایر آیات نیاز به تفسیر و تأویل دارد اما با کمی دقت و دیدن قبل و بعد آیه میشود فهمید که اصولا منظور از «کسانی که قول را می‌شنوند...» چه افرادی است؟ خداوند در آیه 17 و 18 سوره زمر می‌فرماید:

وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ (17)

الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (18)

ترجمه:
و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند، بشارت از آن آن‌هاست، پس بندگانم را بشارت ده.
همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروی می‍کنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند.

خود آیات گویا هستند؛ مخصوصا وقتی به هم وصل کنیم « ... پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که ... »
به عبارت دیگر اگر بخواهیم ویژگی افرادی که سخن را می‌شنوند برشماریم، چند صفت را میتوان ذکر نمود:
1- اجتناب از عبادت طاغوت
2- بازگشت به سوی الله
3- التزام عملی (تبعیت از نیکوترین سخن) و نه صرفا انتخاب و به کنار انداختن!
4- صاحب خرد (أولو الألباب)

گذشته از این موارد، آیا « القول » که از نظر لغوی، مفرد است (اقوال نیست) و معرفه(نکره نیست) واقعا شامل هر سخنی می‌شود؟ اگر فرض را بر این بگذاریم، پس ظاهرا این طور نیز می‌توان نتیجه گیری کرد که هر موسیقی و آواز حلال و حرام را گوش دهیم تا بین آنها نیکوترین را انتخاب کنیم!!! لذا واضح است که سخن، هر سخنی نمی‌تواند باشد به ویژه اینکه بحث تبعیت هم در میان است. تبعیت از  بهترین قول. یعنی وقتی می‌توانیم عمل کنیم که بهترین سخن را انتخاب کرده باشیم؛ و کدام سخن بهتر از دعوت به سوی الله ؟ همان آیه 33 سوره فصلت: وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنی‏ مِنَ الْمُسْلِمینَ ... (1) که در آن نیکوترین قول، دعوت به سوی الله معرفی شده است.
از طرف دیگر تبعیت کردن هزینه دارد، هزینه‌ی آن معادل وقت و عمر انسان است... عمر انسان هیچ‌وقت کفاف نمی‌‌دهد که از یک قول که ابتدا تصور می‌کرده خوب است تبعیت کند و بعد که به انتها رسید پشیمان شود و بفهمد که اشتباه بوده! بگذریم...
یکی دیگر از وجوه «القول» در روایتی ذیل همین آیه 18 سوره زمر در بیان امام صادق علیه‌السلام مشخص شده است:
« َهُوَ الرَّجُلُ یَسْمَعُ الْحَدِیثَ فَیُحَدِّثُ بِهِ کَمَا سَمِعَهُ لَا یَزِیدُ فِیهِ وَ لَا یَنْقُص‏ » یعنی « آن فردی است که حدیثی را می‌شنود و آن را بازگو می‌کند همان‌طور که شنیده و زیاد و کم نمی‌کند در آن...

در ادامه روایتی از امام سجاد علیه السلام را آوردم که در آن تصریح شده که انسان با هر کسی که دلش بخواهد نباید همنشین شود، هر چیزی که دلش بخواهد نباید بگوبد، هر چیزی که دلش بخواهد نباید بشنود... البته امام برای هر کدام، به آیه‌ای از قرآن نیز استناد می‌کنند.

لَیْسَ لَکَ أَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِمَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ- وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ وَ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً قَالَ خَیْراً فَغَنِمَ أَوْ صَمَتَ فَسَلِمَ وَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَسْمَعَ مَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلا

(علل الشرائع، ج‏2، ص: 605)

جهت برطرف شدن سوءتفاهم‌های احتمالی، دو نکته اضافه کنم؛
1- آیات و روایات فوق، حجت نهان که عقل انسان است را نفی نمی‌کند... بلکه بیان‌گر این نکته است که مؤمن نباید به قول معروف بی‌گدار به آب بزند و بدون پشتوانه استنتاج کند... نیاز به یک هادی است تا بتواند حق و باطل را تبیین کند، از این رو در قرآن می‌خوانیم «قد تبیّن الرّشد من الغی...» یعنی « تبیین و ارائه‌ی حق و اینکه چه چیزی باطل است انجام شده و اصولا کار امثال بنده و شما نیست؛ این کار به عهده‌ی خداوند و فرستادگان اوست که در طول بعثت یا امامت و هدایت انجام دادند، کار ما فقط پذیرش معرفت(یا رد معرفت) است»(2) از این رو قرآن در آیه 18 سوره زمر می‌فرماید "یستمعون"، یعنی حداقل آیه‌ "شنیدن" و تحقیق رو به عنوان ارزش مطرح می‌کند نه "بیان". تکلیف "بیان" مشخص است و تحت عنوان "القول" آورده شده است؛ ضمن اینکه باید "نیکوترینش" تبعیت شود... لذا حق نداریم اقوال غیر نیکو و بی‌ارزش یا کم ارزش وارداتی را دنبال کنیم و بپذیریم؛ ارزش کار ما اوّلا در این پذیرش و ثانیا در درک و فهم صحیح است نسبت به معرفتی که به بندگان ارائه شده و "همچنین زحمتی که برای رسیدن به معرفت می‌کشیم..."(3)؛ آزادی در دایره این زحمات قابلیت مطرح شدن دارد.

2- حال برخی سؤالات مبنایی‌تر ایجاد می‌شود که صرفا مطرح می‌کنم اما حرف برای هر کدام واقعا زیاد است...
  - با توجه به ماهیت آزادی درون اسلام، ارزش آزادی شنیدن و تحقیق به جز رنج و زحمتی که کشیده می‌شود بر چه پایه‌ای استوار است؟
  - بیان (تکلّم یا قول) ارزشمند(احسن) را چگونه بشناسیم؟
  - ارزش بیان درون یک مجموعه آزاد اسلامی چگونه باید تعیین شود؟
  - با فرض اینکه آزادی یک ارزش است، آیا ارزشمندی نهفته در آزادی، خودبه‌خود به بیانهای بی‌ارزش، وِجهه میدهد؟؟
    و بالعکس؛ آیا آزادی‌های افراطی(بی ارزش) موجب نمی‌شود بیان‌های ارزشمند قربانی شوند؟

  - و آیا آزادی بیانی که برخی با شدت و حدت مطرح می‌کنند، نماینده‌ی یک پاردوکس پنهان نیست «ارزشِ بی‌ارزش»


پانوشت:
1- ... و مشکل از همین جا شروع می‌شود که عده‌ای فکر می‌کنند دعوت به سوی الله می‌کنند و مردمانی خداجو هستند در حالی که حرمت حجّت خدا را در روز عاشورا نگه نمی‌دارند!
2- نظر شخصی نبود، روایتی هم دقیقا با این مضمون داریم، بعدا متنش را خواهم نوشت.
3- برگرفته از صحبت های آقای دکتر دینانی است.
4- وقتی به این فکر می‌کنم که به یک بیان (بی ارزش) صرف این که بیان است، باید آزادی (ارزش) داد یاد این بیت شعر میفتم:
من از بی‌قدری خار سر دیوار دانستم که ناکس، کس نمی‌گردد بدین بالا نشینی‌ها!!
5- با برنامه مناظره و تضارب آراء مخالف نیستم، ولی سوء تفاهم نشود... آن آیه «الذین یستمعون القول» برای تماشا کنندگان محترم تلویزیون است نه مجری و مناظره‌کنندگان! بهتر بود آیه «و جادلهم بالتی هی احسن...» را انتخاب می‌کردند.

نظرات  (۵)

"- و آیا آزادی بیانی که برخی با شدت و حدت مطرح می‌کنند، نماینده‌ی یک پاردوکس پنهان نیست «ارزشِ بی‌ارزش»"

این بخشش، برداشت من: کسی که طرفدارِ آزادی بیانه، در واقع میگه هیچ ارزشی وجود نداره. (شاید این منظورو نداشتی، فکر کردم منظورت این بوده، حال کردم :| )
پاسخ:
برداشتت رو رد نمیکنم.
من از این زاویه گفتم که اصلا "آزادی بیان" در عمل قابل تصور نیست.
منظورم از دو خط آخر، اون بخشی از حرفت بود که کسی که به آزادی بیان معتقده، در واقع می گه هیچ ارزشی وجود نداره.
پاسخ:
ببخشید دقیقا متوجه منظورت نشدم!
خیلی خوب و لازمه، این بازنگری به مفاهیمی که به طور نامرئی توسط غرب وارد فرهنگ ما شدن، در حالی که هیچ برهانی براشون اقامه نشده و اصلا چیزهای اشتباهی هستن.. 

"عمر انسان هیچ وقت کفاف نمی دهد که ... ابتدا تصور می کرده خوب است ... بفهمد که اشتباه بوده"
با اینجا مشکل دارم، اساسا انسان ها همیشه دنبال کارهایی هستن که به نظرشون درسته و همیشه دنبال چیزهایی می رن که "تصور می کنن خوبه"، البته اگه بخوام اصلاح کنم حرفتو می تونم بگم، باید به آدما گفت خیلی حواستون رو جمع کنید، چون اگر اشتباهی کنید، اشتباهی در ابعاد ابدیت کرده اید، وگرنه به نظرم هر کس باید فکر و تحقیق کنه، و کاری که به نظرش درسته رو انتخاب کنه (البته با توجه به نکاتِ مربوط به درست اندیشیدن)، حتی اگه اون چیز کفر باشه. (که البته کسی به کفر نخواهد رسید با فکر درست، اگر هم برسه خدا هدایتش خواهد کرد، اگر هم هدایت نکنه عذاب نمی کنه). که البته به بیانی در ادامه ذکرش کردی.

آفرین، این ارزشِ بی ارزشت خیلی خوب بود، خیلی.
پاسخ:
خیلی ممنون بابت توضیحات.
مخلصیم... اصولا شیوه غرب و به طور کلی شیطان اینه که گناه رو زیبا جلوه بده، چیزی که هست رو بگه نیست، چیزی که بی‌ارزشه رو بگه با ارزشه و غیره
۰۴ آذر ۹۲ ، ۲۳:۵۷ روح الله فاضل
برای مطلبت ادامه مطلب بذاری بهتر نمیشه؟
پاسخ:
بی‌خیال!
۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۳:۲۴ حمیده لطفی
سلام موافقم که هر نظری که در اجتماع شبهه و انحراف ایجاد کند نباید مطرح شود اما مخالفت با ازادی بیان هزار جور مهر ارتجاع و استبداد در پی دارد بهترین شیوه روش امامان معصوم است که با ارامش به حرف طرف گوش می دادند سپس با بیان منطقی طوری جوابش را میدادند که هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشد البته این وظیفه نخبگان جامعه است برای ما طبقه عوام بهتر است که همین یک ذره ایمانی که داریم دو دستی حفظ کنیم و پای حرفهایی که ایجاد شبهه و انحراف می کنند ننشینیم
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند بیخبر نرود
پاسخ:
بیت خیلی زیبایی بود... .
بنده حساب جدال احسن رو از آزادی بیان جدا میکنم... هر کی خواست گفت‌وگو کنه بسم الله بیاد به شکل احسن با یک متخصص حرف بزنه.
در زمان امام علی علیه‌السلام داشتیم که از خوارج پای خطبه امام اعتراض میکرد و امام هم در پاسخ میگفت (قریب به این مضمون) که تا زمانی که قصد فساد نداشته باشید، کاری بهتون نداریم و حقوقتون رو از بیت المال قطع نمی‌کنیم اما اگه دست به شمشیر ببرید باهاتون مبارزه میکنیم.
آزادی بیان با قصد فساد و آسیب به جامعه اسلامی، در منطق همان امامان معصوم(علیهم السلام) جایگاهی نداره و به تبع در نظام اسلامی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">