«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین

کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه‌ی دیار قدس شویم. (شهید آوینی)

تبلیغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

آخرین نظرات

پیشرفت و رهیافت توحیدی 3

پنجشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ

مسئله ارث بردن گنجها و مقام‌ها توسط اقوام، یکی از سنتهای خداوند به منظور «اصلاح در سیر پیشرفت» است که پست قبل با این بحث به اتمام رسید. اما به جز سنت مذکور، ملاحظه‌ی اصلاح گفتمان پیشرفت به صورت جوششی درونی نیز قابلیت طرح دارد.

نمی‌توان انکار کرد که در جای جای تاریخ کشورمان، امید به طرح گفتمان پیشرفت وجود داشته است، اما آن گفتمانی که مبتنی بر منابع و مصادر دین مبین اسلام باشد، انگشت شمار است. بازخوانی منابع دین و به طور خاص مکتب شیعه و نسبت آن با منابع مکاتب غرب، کمک شایانی به انتخاب درست مسیر و ادامه صحیح آن می‌کند. مصادر و منابع و یا ابزار چهارگانه‌ای که در دین توسط عالمان دینی ما، مورد رجوع است عبارتند از: کتاب، سنت، عقل، اجماع. مرور این "منابع" (به مثابه ورودی) در یک "فرهنگ" (به مثابه سیستم)، نشان می‌دهد که خروجی فرهنگ غرب(تمدن غرب) چقدر با خروجی فرهنگ اسلامی (تمدن اسلامی) مورد نظر ما فاصله دارد و یا شبیه است.

1- کتاب آسمانی: قرآن (به عنوان مهم ترین معجزه پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله)) در مقابل: تورات یا انجیل تحریف شده.

2- سنّت: سنت چهارده معصوم (علیهم السلام) در مقابل: مطالعه سنت(بر اساس رفتار، گفتار، آثار، آراء و غیره) در آثار مورخان قرون وسطی و رنسانس در تاریخ تمدن غرب.

3- عقل: عقل معاش و عقل معاد در مقابل: عقل فروکاسته شده یا تقلیل یافته به عقل ابزاری و حسابگر (rational smeyl) و به شکل خوش‌بینانه عقل معاش.(1)

4- اجماع: اجماع فقهای شیعه در زمان غیبت امام عصر؛ در مقابل: زندگی و آثار ریاضیدانان و فیزیکدانان و فیلسوفان غربی.

ناگفته نماند منابع چهارگانه‌ی فوق، درواقع هم فرهنگ‌ساز هستند و هم به طور نسبی تحت تأثیر فرهنگ. یعنی یک چرخه‌ی فرهنگی وجود دارد. اما سؤال اصلی اینجا مطرح می‌شود: چگونه تمدن غرب بدون داشتن مبانی و مصادر فکری صحیح و با تاریخی مملو از غارت و جنگ جهانی نسبت به ما مسلمانان چنین به قدرت و سلطه دست پیدا کرده است؟

برای پاسخ به سؤال فوق، باید در هر یک موارد فوق، دقیق شویم و سپس ارتباط آنها با یکدیگر و سیر تحولات در انها را نسبت به تمدن اسلام و تمدن غرب دریابیم. نکته ای که در نسبت ما با غرب، برجسته می‌شود اینست که (علی رغم برخورداری از منابعی غنی نظیر قرآن و سنت و عقل) فرصت اجماع یا اتحاد در بین شیعیان بر سر موضوعات مختلف کم پیش آمده است... حتی در ابتدایی‌ترین مسائل مثل رفاه مادی که نمونه بارز آن، انحراف در ملی شدن صنعت نفت بوده است. البته در تاریخ، موقعیت برای امثال امیرکبیر، یا قبل‌تر در دوران صفویه برای افرادی مثل محقّق کرکی که فرصت هر چند اندکی برای اصلاحات داشته‌اند، بوده است و در همان مدت هم اصلاحات شان توسط خائنان منحرف یا منقطع شد. مثلا دانشجویان فرستاده شده به غرب در زمان امیرکبیر، عضو گروه ماسونی می‌شدند و یا در نهایت محقق کرکی را با زهر از میان برداشتند. هچنین خود امیرکبیر که ترور شد.(2)

در مقابل تمدن غرب با خلاصه کردن نیازهای انسانی در مادیات و در واقع نگریستن با عینک تنگ نظری به هستی، غایت خود را در همین دنیا جستجو میکند و اجماع خود را نیز مبتنی بر همین تفکر، شکل داده است. لذا به نوعی، صورت مسئله را تغییر داده و بلکه تخریب کرده است. از این منظر، یکی از جملات اندیشمندان غربی را می‌توان یادآور شد که گفته است: فاحش‌ترین اشتباهات به خاطر سؤال نادرست است و نه پاسخ غلط!

حقیقت این مبحث (تغییر صورت مسئله با فرضیات بی‌مبنا) را خداوند در قرآن در آیاتی از سوره أعراف بیان فرموده است:

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‏ وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ -

أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ میثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فیهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُون‏ (169)

وَ الَّذینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحینَ (170)

...

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ (175)

وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ -

ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون‏ (176)

لذا تمدن غرب پاسخی غلط به سؤالی اشتباه یا در حالت خوش‌بینانه سؤالی تقلیل یافته است. از این رهگذر می‌توان با تمرکز بر روی نقاط ضعف تمدن غرب، اصلاحات را در راستای تحقق تمدن توحیدی، جهت‌دهی و شتاب بیشتری بخشید... . خداوند در قرآن در آیات سوره اعراف نقاط ضعف بینش مادی را اینگونه برمی‌شمارد:

1- گرفتن چیزهای ناپایدار دنیا (عَرَض: هر چیزى است که ثباتى نداشته باشد و متکلّمین آن را به طور استعاره در باره چیزى که جز با جوهر یا اصل هر چیز ثباتى ندارد بکار برده‌‏اند مثل: رنگ و طعم- ترجمه مفردات)

2- خیال و تصور آمرزش در عین بی‌توجهی به میثاق

3- چسبیدن به زمین (نگاه سکولار یا دنیاگرا)

إِخْلَادُ الشّیئ- باقى گذاردن و ثابت کردن چیزى بطوری که حکم همیشگى بودن و بقاء دائمى بر آن بشود و بر این معنى سخن خداى سبحان است که: وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ‏ - 176 اعراف. یعنى: او به زمین دل بست و متّکى شد بگمان اینکه در زمین جاودان خواهد بود. (ترجمه مفردات)

4- تبعیت هوای نفس (امانیسم و خودبنیادی و بی‌توجهی به ولایت)

5- اشتیاق افراط گونه و حرص و سیری ناپذیری در متاع دنیا (قضیه بلعم باعورا و تمثیل سگ)

با وجود این نقاط ضعف، از آنجا که حق همیشه بر باطل پیروز است، آنچه که موجب پیروزی ظاهری مشرکان بر مسلمان شده است را باید در همان اجماع و وحدت جستجو نمود.(3) یعنی به طور کلی رمز پیروزی تمدن غرب را در یک جمله به شکل زیر می‌توان عنوان کرد:

مشارکت مردمی (با علل مختلف اعم از ترغیب و تطمیع و تشویق و استحمار و زور) و در نتیجه شکل‌گیری وحدت؛ مبتنی بر یک سری نیازهای طبیعی اولیه انسان.

توضیح آنکه، این مشارکت بیشتر به کمک سیاست‌های سرمایه‌داری و تکنولوژی(به مثابه غول چراغ جادو) شکل گرفته است و حتی با اینکه امروزه تمدن غرب(و در رأس آمریکا) ظاهری به اصطلاح مدافع حقوق بشر از خود نشان می‌دهد، در موارد حساس که سرمایه‌داری به خطر می‌افتد، نسبت به همراهان خود، رحم نمی‌کند که در سابق نمونه‌ی ان ترور جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا بوده است(4) و امروز نیز انتشار ویروس ابولا در آفریقا به خاطر حضور اقتصادی چین.

بر خلاف تمدن غرب که نیازهای اولیه را محور اجماع قرار داده اند؛ در تمدن اسلام، کتاب و اقامه نماز به سوی یک قبله - بارز ترین مظهر وحدت- مبنای اجماع و اتحاد است. در این میان انقلاب اسلامی ایران با همه پایداری ها و جان‌فشانی‌ها، موجب شد تا نه تنها موج فساد تمدن غرب به عقب رانده شود بلکه بازی، به زمین حریف منتقل یابد و با تشکیل امت حزب الله، ندای توحید تا مرزهای مستکبرین رسوخ نماید. در این عصر نیز رهبر انقلاب اسلامی، جلودار اصلاح بر پایه "تمسک به کتاب" و "اقامه نماز" است. 


پ.ن:

1- کتاب "سبک زندگی به روایت انقلاب اسلامی"- دکتر محمد صادق کوشکی

2- برای اطلاعات بیشتر در مورد بحثهای تاریخی به جزوه "روایت فقاهت" مراجعه نمایید.

3- نقل به مضمون از سخنان آیت الله جوادی آملی پیرامون پاسخ به علت شکست مسلمانان در جنگ احد. آیه شریفه 14 از سوره حشر نیز می‌فرماید

لَا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرً‌ى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَ‌اءِ جُدُرٍ‌ ۚ بَأْسُهُم بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ ۚ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ

4- در این رابطه، انیمیشن "ویرانی رؤیای آمریکا" را ببینید.


حاشیه نوشت:

با توجه به اهمیت علم توحید و تأکید مقام معظم رهبری بر آن، در آینده به فواصل زمانی مختلف و از زوایای مختلف(عرفان، تعلیم و تربیت، فلسفه و غیره) به این بحث خواهم پرداخت.

نظرات  (۲)

۲۰ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۸ ادریس میرویسی
توی متن زود به نتیجه رسیدی، نگفتم که خودت زود به نتیجه رسیدی. متن تحلیلیه، یعنی باید مخاطب رو هم به این نتیجه برسونه.

برای من حوصله سر بره. بقیه، کسایی که ازین جور مطالب می نویسن و می خونن باید نظر دقیق رو بدن.
پاسخ:
درسته البته بیشتر خواستم توصیف و یا نقد وضعیت گذشته و حال رو بیان کنم؛ خصوصا آیاتی که از قرآن آوردم و بر اساس تجربه های پیشین "نتیجه" رو عنوان کردم که پیشرفت و تمدن سازی اسلامی در گرو تقویت اجماع و انقلاب اسلامی است.

الان مدتیه رویکردم فقط فهم و درک هستومند ها است و خودم خیلی وارد بایدها نمیشم. ضمن اینکه بایدهای ارائه شده توسط دیگران، در صورت اثبات، کم کم تبدیل میشه برامون به "آنچه که هست"
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۲۳ ادریس میرویسی

اوه! چقدر حرف دارم.

اولا متنت خیلی حوصله سر بره، مثل جزوه هایی که می خونی، فقط چون تو نویسنده اش هستی این نوشته رو خوندم.

اصلا منابعِ غرب مگه اینهاست؟ مگه غرب از انجیل برای پیشرفتش استفاده می کنه که با قرآن مقایسه اش کردی؟

سنت با آثار مورخان مقایسه شده؟ روی چه حسابی؟

کی گفته ما عقل معاش و معاد رو داریم؟ به نظرم هیچ کدومش رو نداریم. با فرضِ داشتن، عقل معاش ما رو با عقل معاش اون ها مقایسه می کنی؟ همین جوری از علم گذشتی؟ بهش اهمیت ندادی؟

تا آخرش خوندم، ولی کامنت همین قدر کافیه، اصلا با متن ارتباط برقرار نمی کنم. شاید تعداد موضوعاتی که توی این متنِ کوتاه طرح شده خیلی زیاده! یه مقدار عجله در نتیجه گیری. یه چیز دیگه که من خیلی باهاش مشکل دارم اینه که نویسنده تصمیمش رو از قبل گرفته، فرضش بر اینه که ما خیلی خوبیم، و حالا داره می نویسه، من این متن ها رو نمی تونم بخونم.

البته همه ی اینا نظر شخصیمه.

متن هات رو به آدمای حسابی بده بخونن، اونا راهنمایی های خوبی می تونن بکنن.

پاسخ:
- بله با نگاه به سیر پیشرفتش، کاملا این منابع در پیشرفت تأثیر گذار بوده و فعلا بگذریم از اینکه درست استفاده کردند یا نه. درسته شاید تمسک به اون صورت نبوده اما برخی جاها ذهنیت رو شکل داده.... مثلا مادی گرا بودنشون کاملا منطبق بر داستانهای تورات تحریف شده است. یا نیوتن در باب الهیات هم مطالبی نوشته و جایی شنیدم مدلها یا فرمولهایی که ارائه داده، ریشه در تفکرات مذهبی اش بوده. همچنین قضیه پاستور و پوشه رو بخون از اینجا
گرچه از یه دوره ای به بعد کلیسا و انجیل رو گذاشتن کنار و حتی اون رو ضد توسعه قلمداد کردند.(به دلایل مختلف)

- منظورم مطالعه سنت در آثار مورخین بود؛ سنت به معنی فعل و گفتار و نوشته های(اعم از نامه، کتاب، آراء و غیره) افراد هست... به هر حال فقط از طریق آثار مورخان میتونیم میتونیم به سنت پی ببریم. البته از روی وضعیت موجود هم هم شاید به برخی سنتها پی ببریم ولی به خاطر تجدد گرایی افراطی شون سخته.

جهت یادآوری و مطالعه، در لینک وب سایت "علم دینی" که چند سطر بالاتر گذاشتم، نوشته است:
science برآمده از دنیای غرب است، برای بررسی آن باید از قرون ۱۵ و ۱۶ اروپا شروع کنیم. science مالامال از متافیزیک است که در فرهنگ غرب وجود داشت.

- من عقل معاش و معاد در مقام تعریف مد نظرم هست... طبعا تا مقام عمل، نقص وجود داره و مقایسه میکنیم تا نقاط ضعف و قوت رو پیدا کنیم. خیلی وارد مقایسه اش نشدم.
مثلا عقل معاش اونا ایجاب میکرد که برخی خانمها حتی در معادن کار کنند.(ضعف) و از طرف دیگه در طبقه مرفهین، معلم اقتصاد برای فرزندان شون به خدمت بگیرند.(قوت) به نقل از دکتر عادل پیغامی
عقل معاش ما هم قابل بررسی است مثلاً خانمها نوعا کارهای فرش بافی و کشاورزی یا فروشندگی محصولات کشاورزی و دامی میکردن. در مورد تعلیم اقتصاد هم علمایی مثل شهید صدر (صاحب کتاب اقتصادنا) داشتیم که استاد اقتصاد دانشگاه قاهره در دیدار با ایشون میگوید: حقا که مساجد نجف بهتر از دانشگاه های اروپا است.

به قول شما در متن زود به نتیجه رسیدم و قبول دارم، ولی بعضی از چیزایی که تو پست نوشتم حدود 4 یا 5 ماه پیش مطالعه کردم و دلیلش زود قضاوت کردن نبوده.

نمیدونم بر چه مبنایی گفتی بنده فرض کردم خیلی خوبیم. اتفاقا بزرگترین مشکل یا ضعف خودمون رو عنوان کردم درباب اجماع. در بحث سنت مثال محقق کرکی بود که اصلاحاتی داشت از قبیل رد عقاید صوفیه و غیره.
واقعا ممنونم از حوصله ای که به خرج دادی... دلیل حوصله بر بودن مطالبم رو بیشتر توضیح بده.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">