«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

«آرمان‌شهر»

...گویند قافله‌ای در راه است... (شهید آوینی)

بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین

کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه‌ی دیار قدس شویم. (شهید آوینی)

تبلیغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

آخرین نظرات

تیغ ابرویت غزل را در خطر انداخته

پیش پایت از تغزل بس‌که سر انداخته

 مرد این میدان جنگ نابرابر نیستم

تیر مژگانت ز دست دل سپر انداخته

بنده ای؟ پروردگاری؟ این شکوه لایزال

 شاعرانت را به امّا و اگر انداخته!

نامی از میخانه‌ها نگذاشت باقی نام تو

باده را چشم خمارت از اثر انداخته

ساقی معراج، عرش گنبد خضرایی‌ات

جبرئیل مست را از بال و پر انداخته

کار دیگر از ترنج و دست هم، یوسف گذشت

تیغ، سرها را به اظهار نظر انداخته

 سود بازار نمک انگار چیز دیگری است!

خنده‌ات رونق ز بازار شکر انداخته

عاشق و معشوق‌ها از هجر رویت سوختند

عشق‌تان آتش به جان خشک و تر انداخته

این تنور داغ مدح چشم‌هایت؛ مهربان

نان خوبی، دامن اهل هنر انداخته

مهربانی نگاهت، ای صبور سر به زیر

دولت شمشیر را از زور و زر انداخته

تا سبکباری دل، چوب حراجت را بزن

چین زلفت در سرم شوق سفر انداخته

 آمدم بر آستانت در زنم، یادم نبود

میخ سرخی، کوثرت را پشت در انداخته

(وحید قاسمی)



قبة الخضرا - قبرستان بقیع

خُم که نگون گشت یکی قطره ریخت؛
هوش ز مدهوش دو عالم ببرد.


پ.ن:

قطره، استعاره از نقطه‌ی «خم»

‌ ‌
۰۸ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

نویسنده : دکتر وحید یامین پور

یادم هست مستربین در یکی از کمدی هایش، با استفاده از ماشین زمان بخش هایی از تاریخ انگلستان را دست کاری می کند. در یکی از ماجراها با رفتن به چند قرن قبل شکسپیر را ملاقات می کند و با دادن خودکارش به او از او میخواهد در قبالش نمایش نامه هملت و مجموعه ای از نوشته هایش را به او بدهد. شکسپیر ابله فیلم هم برای اینکه از شر دوات و قلم خلاص شود و با معجزه ای مثل خودکار مدرن راحت تر بنویسد تمام شاهکارهایش را به مستر بین می دهد. وقتی مستر بین به تاریخ حال برمی گردد می بیند در انگلستان هیچ کس انگلیسی حرف نمی زند!
فکر کنید سعدی به ازای یک خودکار، بوستان و گلستانش را می بخشید به یک مستربین!
یا فرض کنید ابن سینا وقتی خیلی گرسنه بود در ازای یک دست چلو کباب کتاب قانون اش را می بخشید تا چلوکبابی در آن نان و کباب بپیچد!
یا غیاث الدین جمشید رصد خانه اش را اجاره می داد در آن فوتبال بازی کنند و با اجاره ی آن می رفت «کیش» اوقات فراغتش را بگذراند!
یا حافظ وقتی میخواست برای یکی از «شاهدان بازاری» طلا بخرد، دیوانش را می داد بقالی سرکوچه تا در آن تخمه بپیچد!
یا باباطاهر چون عریان بود شعرهایش را می ریخت توی شومینه منزل تا گرم بشود!
یا ...
یا بعضی از ما ایرانی ها بخاطر قیمت نفت، بگن انرژی اتمی می خوایم چیکار! و اتفاقا نمی فهمند وقتی بگویند انرژی اتمی می خواهیم چیکار آنها می گویند نفت را پس می خواهید چیکار؟! یک ماده ی بد بوی بد رنگ... بیچاره آینده ی تاریخ از دست مستربین های وطنی!


لینک مستقیم مطلب در 598

‌ ‌
۲۳ دی ۹۳ ، ۲۱:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

حسن کاتب

دانلود کلیپ بسیار زیبا خطوط قرمز شیعه

لینک مستقیم 71 مگابایت

لینک در آپارت

‌ ‌
۰۷ دی ۹۳ ، ۲۳:۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


تصاویر پیش رو علمدار لشکر اسلام را در سپاه پاسداران در استان دیالی نزدیک جبهه جلولاء و سعدیه عراق در حال استراحت بعد از آزادی این دو منطقه نشان می‌دهد. حاج قاسم سلیمانی که خود اینگونه آرام است و ارامشش باعث دل گرمی سربازانش و تمام کسانی است که با چشمانی نگران نگاهشان به عاقبت عراق و سوریه است با دشمنان وهابی و تکفیری اما تنها نامش کافیست تا سپاه کفر دست و پای خود را گم کند و حساب کار دستش بیاید.




پ.ن:

ألا بذکرالله تطمئن القلوب

‌ ‌
۰۵ آذر ۹۳ ، ۲۰:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه‌ی تو هر دو جهان را چه کند


پ.ن:

ابیاتی از دیوان شمس.

‌ ‌
۱۷ آبان ۹۳ ، ۲۲:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

... فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ،

... (درعوض) صبح وشام برتو مویِه می‌کنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه می‌کنم،  

حَسْرَةً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ،

از روى حسرت و تأسّف و افسوس برمصیبت‌هایى که بر تو وارد شد،

حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ  الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ ،

تا جایى که از فرط اندوهِ مصیبت، و غم و غصّه‌ی شدّتِ حزن جان سپارم

(فرازی از زیارت ناحیه مقدسه)


محرم شد، از می او مستیم، عاشقانش هستیم، عهد و پیمان بستیم، با اباالفضل

سینه زنان و گریه‌کنان در فراق غم زاده‌ی گل یاسیم، ما عزاداران حضرت عباسیم، یا اباالفضل

ما همه سر تا به پا، شور و احساسیم، ما گدای نام زیبای عباسیم؛

مه لقا، با وفا، یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل، یا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل

گل نرگس، دست ما دامانت، چشم ما احسانت، جان ما قربانت، یابن الزهرا؛

گوییا هستم من بین شما، هر زمان که بود شور و حال و احساس، عطر خوش‌بوی یاس، نام حضرت عباس
یا اباالفضل

عاشورا

 

‌ ‌
۱۴ آبان ۹۳ ، ۲۱:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

اینک محرم شد و وقت آن رسیده است که تمام عرشیان و فرشیان در تسلی قلّب مطهر امام عصر ناله زنند و گرد و خاک به پا کنند، و چشم‌ها از سر شور و شعور و ارادت و معرفت، تر شوند؛ و قلب ها فقط به یاد و ذکر او ندبه سر دهند.

مگر ندبه کنندگان، می‌توانند جز برای حسین ندبه کنند، ضجه زنندگان، جز برای او ضجه زنند...و اشک ها جز برای مثل ایشان ریخته شود... آنگاه که در دعای ندبه فرموده باشند: و إیّاهم فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدّموع ولیصرخ الصارخون و یضج و الضاجون و یعج العاجون . . .

در قاموس کربلاییان، هرقدر هم که در دلشان غم بزرگی باشد، غم به حساب نمی‌آید... در فرهنگ‌نامه مصیبت‌زدگان حقیقی، "مصیبة ما أعظمها و أعظم رزیتها..." که باشد دیگر برای مصیبت های کوچک غصه نمی‌خورند... بلکه به شوق بسط عدل از همان طالب خون مقتول کربلا، مصائب کوچک را خورد می‌کنند و منتظر و دست‌بسته نمی‌ایستند؛ اینک دوباره کلام روح بخش روح خدا طنین انداز می‌شود که: « ما ملت گریه سیاسی هستیم؛ ما ملتی هستیم که با همین اشک‌ها سیل جریان می‏دهیم و خرد می‏کنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است. دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند که اینها تبلیغات خودشان را بکنند؛ و آنها تبلیغات را از آن طرف شروع کردند، و ما را به عقب راندند و تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همین معنا، منتها با فرم دیگر، به فرم دیگر، نه با آنطور سرنیزه، به یک جور دیگر، این طایفه را می‏خواستند کنار بگذارند. حالا هم همان ها [هستند] منتها جوان های ما را بازی می‏دهند. همان مساله است. همان مساله زمان رضاخان است که مجالس را او قدغن کرد. حالا یک دسته‏ای آمده‏اند می گویند که نه، دیگر روضه نخوانید! نمی‏‌فهمند اینها که روضه یعنی چه. اینها ماهیت این عزاداری را نمی‏دانند چیست. نمی‌‏دانند که این نهضت امام حسین آمده تا اینجا، تا این نهضت را درست کرده. »

آری... در همین مرام و مکتب پیر خمین است که سید شهیدان اهل قلم این‌گونه می‌نگارد:
« بگذار دشمن، خود را بفریبد و از پیوند تاریخی ما با عاشورا غافل بماند.‏ اگر امام تنها نماند اسلام هم پیروز خواهد شد،
و ما اهل کوفه نیستیم که امام را تنها بگذاریم.‏ بگذار دشمن هرگز در نیابد آینده در کف آن حزب‌اللهی کوچکی است. که کفن«هیهات منا الذله» در بر کرده است. و قلک پس‌اندازش را چون نارنجکی به قلب دشمن می‌کوبد.‏ بگذار دشمن، خود را بفریبد و در انتظار از پا نشستن ما باشد.‏ آینده از آنِ فرزندان ماست. »

آینده ای که اهل آن، ندای منتقم قتیل العبرات را در حالی که تکیه به دیوار کعبه زده است؛ خواهند شنید:

ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشاناً

ألا یا أهل  العالم إن جدّی الحسین طرحوه عریاناً

و راستی کار ندبه کننده جز این است که مظلومیت صاحب ندبه را به گوش عالمیان برساند... ؟

قتیل العبرات

‌ ‌
۰۶ آبان ۹۳ ، ۰۱:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

روزى عدّه‏‌اى از شیعیان، در نزد امام باقر علیه السّلام بودند و امام علیه السّلام، آنان را پند می‌داد و [از گناهان‏] بر حذر می‌داشت و حال آن که، آنان غافل بودند و سرگرم خویش. این مطلب حضرت را خشمگین ساخت، پس کمى سر به زیر انداخت آنگاه سرش را بلند کرد و رو به آنان فرمود: به درستى که اگر گوشه‏‌اى از سخن من، در قلب یکى از شما، جاى گرفته بود، همانا جان باخته بود.

هان! اى سایه‌‏هاى بی‌روح و اى فتیله‏‌هاى خاموش! گویا شما، چوب‏‌هاى تکیه داده شده بر دیوار و بت‏‌هاى دست ساخت، هستید. آیا طلا را از سنگ بر نمی‌گیرید؟، آیا از نور تابان، پرتو نمی‌گیرید؟ آیا لؤلؤ از دریا به دست نمی‌آورید؟ سخن درست را از هر آن که گفت، بستانید هر چند خودش، بدان عمل ننماید. چرا که خداى می‌فرماید: «به سخن گوش فرا می‌دهند و بهترین آن را پیروى می‌کنند» [زمر 39، آیه 18].

واى بر تو اى فریفته! آیا کسى را که به دو [چیز] ناپایدار می‌دهى و او [چیز] پایدار می‌بخشدت را شکر نمی‌گزارى؟ یک درهم از بین می‌رود و در برابرش ده تا هفتصد درهم که چندین برابرش است، از جانب بخشنده‏‌اى ارجمند، باقى می‌ماند، خداوند هنگام پاداش، به تو می‌دهد. اوست که به تو غذا می‌دهد و سیرابت می‌کند و تو را می‌پوشاند و تندرستت می‌دارد و تأمینت می‌کند و از آن کس که به هراس می‌اندازدت حفظ می‌کند و آن کس که در شب و روز، تو را نگهدارى می‌کند و هنگام بیچارگى، پاسخت می‌گوید و در آزمون‏‌گیرى از تو، خواهان رشد توست؛ گویا تو شب‏‌هاى گرسنگى و ترسَت را از یاد برده‏‌اى که او را فراخواندى و او پاسخت داد، با نیکو احسانى که بر تو نمود، سپاسش را واجب ساخت؛ پس تو او را در میانه جمعى که به یادشان بودى فراموش کردى و در آنچه فرمان داد، به مخالفت برخاستى. واى بر تو! به راستى که تو دزدى از دزدان گناه هستى. هر زمان که شهوت یا دست‏یازى به گناه، بر تو پیش آید، به سویش شتابى و با نابخردى خویش، بدان گناه، پردازى و مرتکبش شوى چنان که گویى تو در دید خدا نیستى و یا گویى خدا در کمین تو نیست. اى جویاى بهشت! چقدر خوابت طولانى و مرکبت آهسته و همّتت ضعیف و ناتوان است. پس خدا را [شگفتا] از این خواهنده و درخواست. و اى آتش گریز! چه شتابان مرکبت را به سوى دوزخ، مى‏‌تازانى و چه پرتلاش اسباب فرورفتن در آتش را گرد هم مى‏‌آورى.

بدین گورها نگاه کنید که همانند سطرهایى در پیشگاه خانها رقم خورده‏‌اند [و آرمیده‏‌اند]، خطوط گورهاشان نزدیک هم و مزارشان در کنار یک دیگر ولى دیدارشان دور از هم است. آباد نمودند و خراب کردند. [در گرد هم‏] آرام گرفتند و پراکنده گشتند، سکنى گزیدند و بی‌قرار گردیدند، اقامت گزیدند و راهى شدند؛ پس چه کسى شنیده است نزدیکى دور را و دورى نزدیک را و بنیانى ویران و آرامى بیمناک و مقیمى بی‌قرار و ماندگارى راهى شده را جز از اهل قبور؟

اى فرزند سه روزه [دنیا]: روزى که در آن زاده شدى و روزى که در گور فرو افتادى و روزى که از گور به نزد پروردگارت درآیى.

واى چه روز بزرگ [و هولناکى‏] است. اى نیکو قامتان و اى اشتران آرام گرفته در کنار آبشخور! چرا من تن شمایان را آباد و دل‏‌هایتان را ویران مى‏بینم. هان! به خداى سوگند اگر آنچه را که باید ملاقات کنید، و آنچه را که به آن باز خواهید گشت، به چشم ببینید، بی‌تردید خواهید گفت: «کاش بازگردانده می‌شدیم و [دیگر] آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‌کردیم و از مؤمنان می‌شدیم» [انعام 6، آیه 27].

آن بزرگ گوینده فرمود: « [ولى چنین نیست‏] بلکه آنچه را پیش از این نهان می‌داشتند براى آنان آشکار شده است و اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آنچه از آن منع شده بودند برمی‌گردند و آنان دروغ گویند» [انعام 6، آیه 28].

گناه یعنی خداحافظ حسین
حدیث از امام حسین


منبع:

تحف العقول-ترجمه حسن زاده، ص: 515

‌ ‌
۲۳ مهر ۹۳ ، ۲۰:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
‌ ‌
۱۲ مهر ۹۳ ، ۰۷:۰۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

مدتیه این روزها(1) موضوع اسراف خیلی ذهنم رو به خودش مشغول کرده و کلی سؤال پیرامون اون برام ایجاد شده...

اینکه چرا اسراف می‌کنیم؟ چه چیزهایی ما رو به اسراف کردن سوق میده؟ چگونه جلوی اسراف رو می‌تونیم بگیریم؟ چگونه می‌توان شکور (2) بود؟

و و و...

برای معنی اسراف، تو ذهنم هرچی گشتم عبارتی دقیق تر از «سوء استفاده» نتونستم پیدا کنم... همون « نمک خوردن و نمکدان شکستنِ » خودمون.

شاید تعجب کرده باشین از عنوان پست که ربطش به اسراف چیه؟ ولی به این فکر کنید که این روزها هر چقدر ثواب‌هامون هوشمندانه‌تر شدن، به همون میزان توجه و حضور قلب رو ازمون گرفته اند... هرچقدر مزه نمک زیر زبان را از یاد برده ایم، در شکستن نمکدان، بی‌ملاحظه‌تر شده ایم.

تسبیحذکرشمار

حواسم نیست که:

با سپردن زحمت شمردن ذکرها به سنسورهای گوشی لمسی، تسبیح تربت از یادم برود

به جای یتیم‌نوازی، فقط حساب بانکی مؤسسات خیریه نوازش شوند...

چرخاندن ولوم بلندگوهای هیئت، همتمان را برای ندبه و صرخه و ضجه کم کند

اینترنت و زیارت مجازی حرم امام حسین(علیه السّلام) زحمت را برای رفتن به کربلا کمتر کند...

و و و...

اینها کمترین و محترمانه ترین شان بود... خطاب به خودم در مرحله اول!

با این حساب، موبایل و شبکه بانکی جهانی سویفت و بلندگو و اینترنت و چه و چه، چقدر ثواب جمع کرده اند و نصیب خودمان ...! و شاید حتی نقطه‌چین هم نصیبم نشده باشد.

بساطی که سبک زندگی غربی برایمان پهن کرده، آن‌قدر شتاب گرفته و عجول است که اجازه نیت کردن هم به انسان نمی‌دهد! اینجا دیگر « إنّما الأعمال بالنّیات » به « إنّما الأعمال بالسرعة » تبدیل شده! و اصل مطلب که فرصت ایجاد تفکر و مراقبه و محاسبه نفس است به محاسبه سرعت کارها اختصاص یافته.

ولی سرعت و شتاب همیشه مطلوب نیست... جالب اینجاست که خود غربی ها نیز به این موضوع واقف شده‌اند و مدّت‌ها پیش جنبشی تحت عنوان Slow Movement تشکیل داده‌اند(3). به معنای جنبش یا نهضت آهستگی؛ نسخه غربی‌ آن که از Slow Food نشأت گرفته (در مقابل فست فود)، با اسراف و اتلاف میانه‌ای ندارد و بیشتر به کیفیت دنیایی می‌اندیشد...! گرچه اصل جنبش به تحصیلات و تجارت و چیزهای دیگر هم سرایت کرده است... شاید استثنائاً عجله در تشکیل جنبش اسلامی Slow Movement مفید باشد... بلکه پرهیز از اسراف و شکور بودن در جامعه اسلامی نهادینه شود و به یک مطالبه جمعی تبدیل شود.


پ.ن:

(1) از آنجایی که نوشتن این پست از ماه رمضان کلید خورد، «این روزها» برمیگرده به اوایل ماه مبارک.

(2) شکور در لغت عرب، یعنی شتری که شیر زیاد میدهد و به تعبیر ما بازدهی بالا دارد؛ نقطه مقابل «سوء استفاده» و اسراف

(3) http://en.wikipedia.org/wiki/Slow_Movement

بعد نوشت:

1- کلیدواژه‌هایی در باب دلایل اسراف که خود بحث جداگانه می‌طلبد ولی مجال مطرح کردن نیافتم، به بزرگواری خودتان ببخشید:
عدم درک حضور خدا و ناظر ندانستن یا ندیدن او،
بی نهایت تصور کردن دنیا (دنیا از ریشه دنی به معنای پست یا دنو به معنای نزدیک...)،
عادت (ماهیت عادت؟ کی عادت می‌کنیم؟)
از بین رفتن ترمز تقوی، رها کردن یا شل‌گرفتن افسار نفس (قوا أنفسکم و أهلیکم)
خودشیفتگی و مالک همه چیز دانستن خود،
مستی گناه.

2- لینک دانلود یک مقاله خوب برای آشنایی بیشتر با نهضت آهستگی

‌ ‌
۲۲ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۱۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

شهادت

سبک بالان خرامیدند و رفتند

مرا بیچاره نامیدند و رفتند

 

سواران لحظه‌ای تمکین نکردند

ترحم بر من مسکین نکردند

 

سواران از سر نعشم گذشتند

فغان‌ها کردم، اما برنگشتند

 

اسیر و زخمی و بی‌دست و پا من

رفیقان، این چه سودا بود با من؟

 

رفیقان، رسم هم دردی کجا رفت؟

جوان‌مردان، جوان‌مردی کجا رفت؟

 ...

‌ ‌
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

این شب‌ها سخنران از وصیت امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام می‌گفت... اینکه مهمترین حرفها، در حساس ترین شرایط بیان می‌شوند...
به یاد این جمله آیت الله بهجت افتادم:
« امیر المومنین علیه السلام مظلومیت بشر تا روز قیامت است... »
و چه شرایطی حساس تر از شرایط آن مظلوم که... به عدد ریـگـهـای بیابان در حق او ظلم شده است... .

متن وصیت امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام (نامه 47 نهج‌البلاغه) رو در ادامه می‌خونید؛

وصیت مظلومیت بشر به خود بشر؛ چه ظالم و چه مظلوم


نامه 47 نهج البلاغه: و من وصیة له ع للحسن و الحسین ع لما ضربه ابن ملجم لعنه الله‏

أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا ص یَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ
اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ‏ وَ
اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ وَ
اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ وَ
اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ
وَاللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ
اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ
وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ أَشْرَارُکُمْ شِرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ ثُمَّ قَالَ یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِی إِلَّا قَاتِلِی انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ إِیَّاکُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُور


ترجمه نامه 47
(وصیّت امام علیه السلام به حسن و حسین علیهما السّلام پس از ضربت ابن ملجم که لعنت خدا بر او باد مى‏باشد که در ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر کوفه مطرح فرمود)
1- پندهاى جاودانه‏
شما را به ترس از خدا سفارش می‌کنم، به دنیا پرستى روى نیاورید، گر چه به سراغ شما آید، و بر آنچه از دنیا از دست می‌دهید اندوهناک مباشید، حق را بگویید، و براى پاداش الهى عمل کنید و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید.
شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانى را که این وصیّت به آنها می‌رسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگى، و ایجاد صلح و آشتى در میانتان سفارش می‌کنم، زیرا من از جدّ شما پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که می‌فرمود:
«اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یک سال برتر است».
خدا را! خدا را! در باره یتیمان، نکند آنان گاهى سیر و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضایع گردد!
خدا را! خدا را! در باره همسایگان، حقوقشان را رعایّت کنید که وصیّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شماست، همواره به خوش‌رفتارى با همسایگان سفارش می‌کرد تا آنجا که گمان بردیم براى آنان ارثى معیّن خواهد کرد.
خدا را! خدا را! در باره قرآن، مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشى گیرند.
خدا را! خدا را! در باره نماز، چرا که ستون دین شماست.
خدا را! خدا را! در باره خانه خدا، تا هستید آن را خالى مگذارید، زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمی‌شوید.
خدا را! خدا را! در باره جهاد با اموال و جانها و زبان‏‌هاى خویش در راه خدا.
بر شما باد به پیوستن با یکدیگر، و بخشش همدیگر، مبادا از هم روى گردانید، و پیوند دوستى را از بین ببرید. امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که بدهاى شما بر شما مسلّط می‌گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانید جواب ندهد!
(سپس فرمود)
2- سفارش به رعایت مقررات عدالت در قصاص‏
اى فرزندان عبد المطلّب: مبادا پس از من دست به خون مسلمین فرو برید [و دست به کشتار بزنید] و بگویید، امیر مؤمنان کشته شد، بدانید جز کشنده من کسى دیگر نباید کشته شود. درست بنگرید! اگر من از ضربت او مردم، او را تنها یک ضربت بزنید، و دست و پا و دیگر اعضاى او را مبرید، من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: «بپرهیزید از بریدن اعضاى مرده، هر چند سگ دیوانه باشد».

‌ ‌
۲۸ تیر ۹۳ ، ۰۳:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر